- باربار
- متواتر، پی در پی، مکرراً
معنی باربار - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
میوه دار باثمرمثمر (درخت)، آبستن حامله، مخلوط با فلز کم بها مغشوش نبهره. یا زبان باردار. زبانی که قشر سفیدی بر روی آن بندد و علامت تخمه باشد
آبستن، برای مثال اگر مار زاید زن باردار / به از آدمی زادۀ دیوسار (سعدی۱ - ۶۸) ، میوه دار مثلاً درخت باردار، حامل بار
میوه دار، آبستن، حامله
تودۀ خاروخس، برای مثال ششم گردد ایمن ز نااستوار / همی پرنیان جوید از خاربار (فردوسی - ۷/۱۹۵)
Pregnant
беременная
schwanger
вагітна
w ciąży
grávida
incinta
embarazada
enceinte
zwanger
ตั้งครรภ์
حاملٌ
गर्भवती
בהריון
妊娠している
mjamzito
গর্ভবতী
حاملہ
حمال
چغندر، لبو
کسی که بار بر پشت خود حمل می کند، حمال
بالاخانه، خانه ای که بالای خانۀ دیگر ساخته می شود، اتاقی که در طبقۀ دوم یا سوم یا بالاتر ساخته شده، خانۀ تابستانی، بالاخانۀ بادگیردار
پربار، پرواره، فروار، فرواره، فراوار، فربال، بروار، برواره، غرفه
پربار، پرواره، فروار، فرواره، فراوار، فربال، بروار، برواره، غرفه
آسانسور