جدول جو
جدول جو

معنی باربار - جستجوی لغت در جدول جو

باربار
متواتر، پی در پی، مکرراً
تصویری از باربار
تصویر باربار
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

میوه دار باثمرمثمر (درخت)، آبستن حامله، مخلوط با فلز کم بها مغشوش نبهره. یا زبان باردار. زبانی که قشر سفیدی بر روی آن بندد و علامت تخمه باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باردار
تصویر باردار
آبستن، برای مثال اگر مار زاید زن باردار / به از آدمی زادۀ دیوسار (سعدی۱ - ۶۸)، میوه دار مثلاً درخت باردار، حامل بار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از باردار
تصویر باردار
میوه دار، آبستن، حامله
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خاربار
تصویر خاربار
تودۀ خاروخس، برای مثال ششم گردد ایمن ز نااستوار / همی پرنیان جوید از خاربار (فردوسی - ۷/۱۹۵)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از باردار
تصویر باردار
Pregnant
دیکشنری فارسی به انگلیسی
беременная
دیکشنری فارسی به روسی
ตั้งครรภ์
دیکشنری فارسی به تایلندی
गर्भवती
دیکشنری فارسی به هندی
গর্ভবতী
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از باربر
تصویر باربر
حمال
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باربا
تصویر باربا
چغندر، لبو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باربر
تصویر باربر
کسی که بار بر پشت خود حمل می کند، حمال
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بربار
تصویر بربار
بالاخانه، خانه ای که بالای خانۀ دیگر ساخته می شود، اتاقی که در طبقۀ دوم یا سوم یا بالاتر ساخته شده، خانۀ تابستانی، بالاخانۀ بادگیردار
پربار، پرواره، فروار، فرواره، فراوار، فربال، بروار، برواره، غرفه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از باربر
تصویر باربر
((بَ))
باربرنده، حمال
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بالابر
تصویر بالابر
آسانسور
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بارآور
تصویر بارآور
حامل
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بردبار
تصویر بردبار
صبور
فرهنگ واژه فارسی سره