- بارانی
- لباسی که آب در آن نفوذ نکند و هنگام باریدن برف و باران آنرا بر تن می کنند
معنی بارانی - جستجوی لغت در جدول جو
- بارانی
- مربوط به باران مثلاً روز بارانی، کنایه از دارای اشک مثلاً چشم بارانی، دارای باران، لباسی که آب در آن نفوذ نمی کند و هنگام باریدن برف و باران بر تن می کنند
- بارانی
- مربوط به باران، تن پوشی که آب در آن نفوذ نکند
- بارانی
- Drizzly, Rainy
- بارانی
- дождливый
- بارانی
- regnerisch
- بارانی
- дощовий , дощовий
- بارانی
- deszczowy
- بارانی
- 小雨的 , 阴雨的
- بارانی
- chuvoso
- بارانی
- piovoso
- بارانی
- lluvioso
- بارانی
- pluvieux
- بارانی
- druilerig, regenachtig
- بارانی
- ฝนตกปรอยๆ , ฝนตก
- بارانی
- gerimis, hujan
- بارانی
- ممطرٌ , ممطرٌ
- بارانی
- वर्षा वाला
- بارانی
- גשם קל , גשום
- بارانی
- 霧雨の , 雨の
- بارانی
- 이슬비의 , 비 오는
- بارانی
- hafif yağmurlu, yağmurlu
- بارانی
- mvua hafifu, mvua
- بارانی
- মুষলধারে , বৃষ্টির
- بارانی
- بوند بوند بارش , بارش والا
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
فرو ریختن باران، سبب باریدن شدن
آشفتگی وانقلاب
نان خورشی که از اسفناج و کدو و بادنجان با ماست و کشک سازند
شاه تیر چوب بزرگ
درختی از تیره گل سرخیان که خاردار است و دارای گلهای سفید و قرمز و صورتی میباشد. گل آذینش دیهیم است. میوه اش قرمز و کوچک و کمی تلخ مزه است. این گیاه دارای گونه های مختلفی است که در تمام جنگلهای شمالی ایران (طوالش و گیلان و کلارستاق و نور و کجور و گرگان) وجود دارد و بیشتر در ارتفاعات فوقانی جنگل دیده میشود می انز راج اربو الم دلی الندری گارن. ملج غبیرای بری
ویژگی اوضاع و احوال آشفته در هر چیزی
غذایی که از اسفناج یا بادمجان، ماست و سیر تهیه می شود
نان خورشی که از اسفناج و کدو و بادنجان با ماست و کشک درست کنند
درختی خاردار با گل های سرخ و سفید و میوۀ کوچک سرخ و تلخ مزه که در جنگل های شمال ایران می روید