جدول جو
جدول جو

معنی بارانی - جستجوی لغت در جدول جو

بارانی
لباسی که آب در آن نفوذ نکند و هنگام باریدن برف و باران آنرا بر تن می کنند
فرهنگ لغت هوشیار
بارانی
مربوط به باران مثلاً روز بارانی، کنایه از دارای اشک مثلاً چشم بارانی، دارای باران، لباسی که آب در آن نفوذ نمی کند و هنگام باریدن برف و باران بر تن می کنند
تصویری از بارانی
تصویر بارانی
فرهنگ فارسی عمید
بارانی
مربوط به باران، تن پوشی که آب در آن نفوذ نکند
تصویری از بارانی
تصویر بارانی
فرهنگ فارسی معین
بارانی
Drizzly, Rainy
تصویری از بارانی
تصویر بارانی
دیکشنری فارسی به انگلیسی
بارانی
дождливый
دیکشنری فارسی به روسی
بارانی
regnerisch
دیکشنری فارسی به آلمانی
بارانی
дощовий , дощовий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
بارانی
deszczowy
دیکشنری فارسی به لهستانی
بارانی
小雨的 , 阴雨的
دیکشنری فارسی به چینی
بارانی
chuvoso
دیکشنری فارسی به پرتغالی
بارانی
piovoso
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
بارانی
lluvioso
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
بارانی
pluvieux
دیکشنری فارسی به فرانسوی
بارانی
druilerig, regenachtig
دیکشنری فارسی به هلندی
بارانی
ฝนตกปรอยๆ , ฝนตก
دیکشنری فارسی به تایلندی
بارانی
gerimis, hujan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
بارانی
ممطرٌ , ممطرٌ
دیکشنری فارسی به عربی
بارانی
वर्षा वाला
دیکشنری فارسی به هندی
بارانی
גשם קל , גשום
دیکشنری فارسی به عبری
بارانی
霧雨の , 雨の
دیکشنری فارسی به ژاپنی
بارانی
이슬비의 , 비 오는
دیکشنری فارسی به کره ای
بارانی
hafif yağmurlu, yağmurlu
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
بارانی
mvua hafifu, mvua
دیکشنری فارسی به سواحیلی
بارانی
মুষলধারে , বৃষ্টির
دیکشنری فارسی به بنگالی
بارانی
بوند بوند بارش , بارش والا
دیکشنری فارسی به اردو

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بارانیدن
تصویر بارانیدن
فرو ریختن باران، سبب باریدن شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بحرانی
تصویر بحرانی
آشفتگی وانقلاب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بورانی
تصویر بورانی
نان خورشی که از اسفناج و کدو و بادنجان با ماست و کشک سازند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بارانه
تصویر بارانه
شاه تیر چوب بزرگ
فرهنگ لغت هوشیار
درختی از تیره گل سرخیان که خاردار است و دارای گلهای سفید و قرمز و صورتی میباشد. گل آذینش دیهیم است. میوه اش قرمز و کوچک و کمی تلخ مزه است. این گیاه دارای گونه های مختلفی است که در تمام جنگلهای شمالی ایران (طوالش و گیلان و کلارستاق و نور و کجور و گرگان) وجود دارد و بیشتر در ارتفاعات فوقانی جنگل دیده میشود می انز راج اربو الم دلی الندری گارن. ملج غبیرای بری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بحرانی
تصویر بحرانی
ویژگی اوضاع و احوال آشفته در هر چیزی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بورانی
تصویر بورانی
غذایی که از اسفناج یا بادمجان، ماست و سیر تهیه می شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بحرانی
تصویر بحرانی
((بَ))
تغییر حالت و آشفتگی مریض، وضع غیرعادی در امری از امور مملکتی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بورانی
تصویر بورانی
نان خورشی که از اسفناج و کدو و بادنجان با ماست و کشک درست کنند
فرهنگ فارسی معین
درختی خاردار با گل های سرخ و سفید و میوۀ کوچک سرخ و تلخ مزه که در جنگل های شمال ایران می روید
فرهنگ فارسی عمید