ابوالمؤید مفتی بن محمد بن عبدالله باسندی محدث بود و از ابوالحسین محمد بن حسن اهوازی کاتب روایت دارد. (از معجم البلدان). در تمدن اسلامی، محدث فردی بود که هم حافظ حدیث و هم تحلیل گر آن محسوب می شد. وی معمولاً هزاران حدیث را با سلسله اسناد حفظ می کرد و در محافل علمی، جلسات روایت حدیث برگزار می نمود. شخصیت هایی مانند احمد بن حنبل، مالک بن انس و ابن ماجه از برجسته ترین محدثان تاریخ اسلام بودند. آثار آنان امروز منابع اصلی سنت نبوی به شمار می روند.
ابوالمؤید مفتی بن محمد بن عبدالله باسندی محدث بود و از ابوالحسین محمد بن حسن اهوازی کاتب روایت دارد. (از معجم البلدان). در تمدن اسلامی، محدث فردی بود که هم حافظ حدیث و هم تحلیل گر آن محسوب می شد. وی معمولاً هزاران حدیث را با سلسله اسناد حفظ می کرد و در محافل علمی، جلسات روایت حدیث برگزار می نمود. شخصیت هایی مانند احمد بن حنبل، مالک بن انس و ابن ماجه از برجسته ترین محدثان تاریخ اسلام بودند. آثار آنان امروز منابع اصلی سنت نبوی به شمار می روند.
سنت. نام ملکۀ فرانسه. وی در حدود سال 520 میلادی در تورن تولد یافت و در سال 587 میلادی در پواتیه مرد. هنوز بسن ده سالگی نرسیده بود که کلوتر اول پادشاه فرانسه، برتر پدر او را که پادشاه تورن بود و دو عمویش را کشت و او را نیز به اسیری برد
سنت. نام ملکۀ فرانسه. وی در حدود سال 520 میلادی در تورن تولد یافت و در سال 587 میلادی در پواتیه مرد. هنوز بسن ده سالگی نرسیده بود که کلوتر اول پادشاه فرانسه، برتر پدر او را که پادشاه تورن بود و دو عمویش را کشت و او را نیز به اسیری برد
ابوبکر احمد بن محمد بن سلیمان بن الحرث بن عبدالرحمن الازدی واسطی معروف به ابن باغندی. از حفاظ و حدیث شناسان بود، مدتی در بغداد سکونت داشت. او در ذی الحجه سال 313 هجری قمری در گذشت. (انساب سمعانی ج 1 ورق 61) (معجم البلدان). و رجوع به فهرست حبیب السیر چ خیام ج 2 شود ابوعبداﷲ محمد بن سلیمان باغندی. از روات بود. (از الانساب سمعانی ج 1 ورق 61). او از شعیب بن ایوب صریفینی روایت کرده است. (از معجم البلدان). و رجوع به تاریخ بغداد ج 9 ص 324 شود
ابوبکر احمد بن محمد بن سلیمان بن الحرث بن عبدالرحمن الازدی واسطی معروف به ابن باغندی. از حفاظ و حدیث شناسان بود، مدتی در بغداد سکونت داشت. او در ذی الحجه سال 313 هجری قمری در گذشت. (انساب سمعانی ج 1 ورق 61) (معجم البلدان). و رجوع به فهرست حبیب السیر چ خیام ج 2 شود ابوعبداﷲ محمد بن سلیمان باغندی. از روات بود. (از الانساب سمعانی ج 1 ورق 61). او از شعیب بن ایوب صریفینی روایت کرده است. (از معجم البلدان). و رجوع به تاریخ بغداد ج 9 ص 324 شود
بادیست که در خصیۀ مردم پدید آید و بسبب آن خصیه بزرگ شود و درد کند و آنرابعربی فتق گویند. (برهان). فتق. (ناظم الاطباء). بادی که در شکم و خصیه پیچد و خصیه ازو ورم کند. (سروری). بادیست که در خصیۀ مردم پدید آید، خصیه ورم کند و خصیه را بپارسی گند خوانند و این مرض را بعربی فتق گویند بمعنی گشادگی که آن پرده ای است برخلاف فتق. (آنندراج) (انجمن آرا). رجوع به باد فتق و بادگن شود
بادیست که در خصیۀ مردم پدید آید و بسبب آن خصیه بزرگ شود و درد کند و آنرابعربی فتق گویند. (برهان). فتق. (ناظم الاطباء). بادی که در شکم و خصیه پیچد و خصیه ازو ورم کند. (سروری). بادیست که در خصیۀ مردم پدید آید، خصیه ورم کند و خصیه را بپارسی گند خوانند و این مرض را بعربی فتق گویند بمعنی گشادگی که آن پرده ای است برخلاف فتق. (آنندراج) (انجمن آرا). رجوع به باد فتق و بادگن شود
باد بویناک. باد متعفن. الریح المنتنه. (اقرب الموارد). زهم. زهمه. (منتهی الارب) ، بادفرا نیز گویند که بازیچۀ اطفالست و آن پوست پاره ای باشد مدور که ریسمانی در آن گذارند و در کشاکش آورند تا بگردش درآید و صدائی از آن ظاهر شود. (برهان) (آنندراج). رجوع به بادافراه، بادافره، بادفره، بادفر و فرفره شود
باد بویناک. باد متعفن. الریح المنتنه. (اقرب الموارد). زُهْم. زهمه. (منتهی الارب) ، بادفرا نیز گویند که بازیچۀ اطفالست و آن پوست پاره ای باشد مدور که ریسمانی در آن گذارند و در کشاکش آورند تا بگردش درآید و صدائی از آن ظاهر شود. (برهان) (آنندراج). رجوع به بادافراه، بادافره، بادفره، بادفر و فرفره شود
عمل و کیفیت بادسنج. تکبر. غرور. رجوع به بادسنج (مادۀ نخست) شود، بازیچۀ اطفال را گویند و آن چوبی یا چرمی باشد که ریسمانی بر آن بندند و در کشاکش آرندتا صدایی از آن ظاهر گردد و آنرا در خراسان بادفرنگ خوانند. (برهان). بادفر که بازیچۀ کودکان بود خواه چوبی باشد و یا چرمی. (ناظم الاطباء). رجوع به بادآفراه، بادافراه، بادافرا، بادفرا، بادفرنک، بادفرنگ، بادفر، بادفره، بادبرک، بادفرک، بادفر، بادفره، بادبرک، بادبر، بادبره، بادپر، گردنای، پل، گلگیس، خذروف، فرفره، بادفرک، فرفروک، خرّاره، بادبره، پهنه، بهنه، فرموک، فرفر، شیربانگ، دوامه شود
عمل و کیفیت بادسنج. تکبر. غرور. رجوع به بادسنج (مادۀ نخست) شود، بازیچۀ اطفال را گویند و آن چوبی یا چرمی باشد که ریسمانی بر آن بندند و در کشاکش آرندتا صدایی از آن ظاهر گردد و آنرا در خراسان بادفِرَنگ خوانند. (برهان). بادفر که بازیچۀ کودکان بود خواه چوبی باشد و یا چرمی. (ناظم الاطباء). رجوع به بادآفراه، بادافراه، بادافرا، بادفرا، بادفرنک، بادفرنگ، بادفر، بادفره، بادبرک، بادفرک، بادفر، بادفره، بادبرک، بادبر، بادبره، بادپر، گردنای، پِل، گلگیس، خذروف، فرفره، بادفرک، فرفروک، خَرّاره، بادبره، پهنه، بهنه، فرموک، فرفر، شیربانگ، دوامه شود
دهی است از دهستان رومشکان بخش طرهان شهرستان خرم آباد که در 42 هزارگزی جنوب سپیددشت و در 42 هزارگزی جنوب راه شوسۀ فرعی خرم آباد به کوهدشت در جلگه واقع است. ناحیه ای گرمسیر دارای 1200 تن سکنه است. آب آن از چاه تأمین میشود و محصول عمده آن غلات و شغل مردمش زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان آنجا سیاه چادربافی است. راه آن اتومبیل رو است و ساکنانش از طایفۀ امرانی میباشند. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
دهی است از دهستان رومشکان بخش طرهان شهرستان خرم آباد که در 42 هزارگزی جنوب سپیددشت و در 42 هزارگزی جنوب راه شوسۀ فرعی خرم آباد به کوهدشت در جلگه واقع است. ناحیه ای گرمسیر دارای 1200 تن سکنه است. آب آن از چاه تأمین میشود و محصول عمده آن غلات و شغل مردمش زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان آنجا سیاه چادربافی است. راه آن اتومبیل رو است و ساکنانش از طایفۀ امرانی میباشند. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
عمل بادبند. عملی که معزمان کنند برای رفع و معالجۀ پاره ای بیماریها مانند نزله و درد چشم و درد دندان و غیره که گمان میکردند از باد تولید شود. عمل بستن اوجاع و دردها با اوراد و ادعیه و جز آن، قله و بلندی. (ناظم الاطباء)
عمل بادبند. عملی که معزمان کنند برای رفع و معالجۀ پاره ای بیماریها مانند نزله و درد چشم و درد دندان و غیره که گمان میکردند از باد تولید شود. عمل بستن اوجاع و دردها با اوراد و ادعیه و جز آن، قله و بلندی. (ناظم الاطباء)
عمل بادبند عملی که معزمان کنند برای رفع معالجه پاره ای از بیماریها مانند نزله و درد چشم و درد دندان و غیره که گمان میکردند از باد تولید شود. عمل بستن اوجاع و دردها با اوراد و ادعیه و جز آن
عمل بادبند عملی که معزمان کنند برای رفع معالجه پاره ای از بیماریها مانند نزله و درد چشم و درد دندان و غیره که گمان میکردند از باد تولید شود. عمل بستن اوجاع و دردها با اوراد و ادعیه و جز آن