جدول جو
جدول جو

معنی بادوش - جستجوی لغت در جدول جو

بادوش
گردنۀ بادوش گردنه ای است که مابین قلیان کوه و اشتران کوه از انشعابات جبال پیشکوه بارتفاع 3040 متر واقع و محل عبور طوایف لر است، رجوع به جغرافیای غرب ایران ص 29 شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بادکش
تصویر بادکش
بادگیر، تنوره، مجرای باد در دیوار یا سقف خانه، در طب قدیم شاخ یا آلت میان تهی که حجامتگر محل حجامت را با آن می مکید و بعد تیغ می زد، در پزشکی بادشکن
بادکش کردن: در طب قدیم کوزه انداختن به بدن بیمار، حجامت کردن. هوای داخل استکان یا ظرف دیگر شبیه آن را به وسیلۀ حرارت گرم کرده و دهانۀ آن را روی پوست بدن بیمار می چسباندند تا جریان خون را سریع تر کند. این عمل بیشتر در بیماری های حاد ریوی، کمردرد و پهلودرد صورت می گرفت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از باغوش
تصویر باغوش
غوطه، فرو رفتن در آب
فرهنگ فارسی عمید
فدریگو معروف به باروچی نقاش بنام مذهبی ایتالیا، رجوع به باروچی شود، هر چیزی که پربار و سنگین باشد، (برهان)، سنگین و گران بار شده، (ناظم الاطباء)، وزین و سنگین، (دمزن)، رجوع به بار شود، سفیدک دندان، چرک دندان، زنگ دندان، رجوع به بار، شود، کعبتین قلب را نیز گویند، (برهان) (دمزن)
پیر ژول سیاستمدار فرانسوی متولد بپاریس (1802-1870م،)، وزیر ناپلئون سوم
لغت نامه دهخدا
سر به آب فرو بردن، غوطه زدن، (شمس اللغات)، چیزی را به آب فرو بردن، سر به آب فرو بردن و غوطه خوردن، (برهان) (هفت قلزم) (آنندراج) (انجمن آرای ناصری)، امّا ظاهراً باغوش مصحف ناغوش است، رجوع به کلمه ناغوش شود
لغت نامه دهخدا
کسی که هوش دارد، هوشمند، زیرک، کیّس، هوشیار:
بدین داستان زد یکی مهرنوش
پرستار باهوش و پشمینه پوش،
فردوسی،
شکیبا و باهوش و رای و خرد
هزبر ژیان را به دام آورد،
فردوسی،
بدان مرد باهوش و با رای و شرم
بگفتند با لابه بسیار گرم،
فردوسی،
لغت نامه دهخدا
خیار بزرگی باشد که بجهت تخم نگاه دارند، (برهان) (انجمن آرا) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
تصویری از بالوش
تصویر بالوش
کافور مغشوش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باهوش
تصویر باهوش
هوشمند، زیرک، هوشیار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باداش
تصویر باداش
سزا مکافات و جزای نیکی
فرهنگ لغت هوشیار
((کَ یا کِ))
شاخ یا هر آلت میان تهی که حجام محل حجامت را با آن می مکید و بعد تیغ می زد، روزنه ای برای جریان یافتن باد که در سقف یا دیوار خانه تعبیه می کردند، دم زرگری و آهنگری
فرهنگ فارسی معین
تصویری از باهوش
تصویر باهوش
آن که دارای هوش قوی است، هوشمند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بردوش
تصویر بردوش
برعهده
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از باهوش
تصویر باهوش
ماهرٌ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از باهوش
تصویر باهوش
Brainy, Literate
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از باهوش
تصویر باهوش
intelligent, instruit
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از باهوش
تصویر باهوش
頭の良い , 読み書きができる
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از باهوش
تصویر باهوش
ہوشیار , باشعور
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از باهوش
تصویر باهوش
বুদ্ধিমান , সাক্ষর
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از باهوش
تصویر باهوش
mwerevu, mjuzi wa herufi
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از باهوش
تصویر باهوش
zeki, okur-yazar
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از باهوش
تصویر باهوش
똑똑한 , 읽고 쓸 수 있는
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از باهوش
تصویر باهوش
pintar, melek huruf
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از باهوش
تصویر باهوش
חכם , יודע קרוא וכתוב
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از باهوش
تصویر باهوش
होशियार , साक्षर
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از باهوش
تصویر باهوش
ฉลาด , อักษรศึกษา
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از باهوش
تصویر باهوش
slim, geletterd
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از باهوش
تصویر باهوش
intelligente, alfabetizzato
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از باهوش
تصویر باهوش
inteligente, alfabetizado
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از باهوش
تصویر باهوش
聪明的 , 受过教育的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از باهوش
تصویر باهوش
bystry, piśmienny
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از باهوش
تصویر باهوش
розумний , грамотний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از باهوش
تصویر باهوش
klug, gebildet
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از باهوش
تصویر باهوش
умный , грамотный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از باهوش
تصویر باهوش
inteligente, alfabetizado
دیکشنری فارسی به اسپانیایی