- باداشن (شَ)
جزای نیکیست ضد بادافراه که جزای بدیست. ناصرخسرو گوید:
آن کن از طاعت و نیکی که نداری شرم
چون به بینیش در آن معدن باداشن.
و جمال الدین عبدالرزاق نیز فرماید:
وگر به لذت مشغول احتلامست آن
جنب ز خواب درآئی بروز باداشن.
و ببای فارسی نیز بنظر رسیده. (فرهنگ سروری خطی). باحتمال قوی درین شواهد پاداشن صحیح است. رجوع به شعوری ج 1 ورق 179 و پاداشن در همین لغت نامه شود
آن کن از طاعت و نیکی که نداری شرم
چون به بینیش در آن معدن باداشن.
و جمال الدین عبدالرزاق نیز فرماید:
وگر به لذت مشغول احتلامست آن
جنب ز خواب درآئی بروز باداشن.
و ببای فارسی نیز بنظر رسیده. (فرهنگ سروری خطی). باحتمال قوی درین شواهد پاداشن صحیح است. رجوع به شعوری ج 1 ورق 179 و پاداشن در همین لغت نامه شود
