- باخق (خِ)
مرد یک چشم. یک چشم. اعور. منجوق العین. ابخق. بخیق: رجل باخق العین، مرد یک چشم. مرد یک چشمه. (منتهی الارب) ، و بعضی باددبور را باد برین گویند چنانکه شمس فخری گفته است:
بزیر چرخ برین بی مثال فرمانت
ز سوی غرب نیارد وزید باد برین.
(از برهان).
فرهنگ جهانگیری و سروری و آنندراج شعر فوق راشاهد برای باد صبا آورده اند. بادی که از سوی مغرب جهد و آنرا باد فرودین و باد خوردین نیز گویند. (شرفنامۀ منیری). مؤلف آنندراج گوید: ’اینکه بعضی باد جنوب گفته اند که ضد شمال است سهو کرده اند و آن باد فرودین است برخلاف باد برین’. رجوع به باد دبور شود
بزیر چرخ برین بی مثال فرمانت
ز سوی غرب نیارد وزید باد برین.
(از برهان).
فرهنگ جهانگیری و سروری و آنندراج شعر فوق راشاهد برای باد صبا آورده اند. بادی که از سوی مغرب جهد و آنرا باد فرودین و باد خوردین نیز گویند. (شرفنامۀ منیری). مؤلف آنندراج گوید: ’اینکه بعضی باد جنوب گفته اند که ضد شمال است سهو کرده اند و آن باد فرودین است برخلاف باد برین’. رجوع به باد دبور شود
