جدول جو
جدول جو

معنی باحیثیت - جستجوی لغت در جدول جو

باحیثیت((حِ یَ))
باآبرو، محترم، باشخصیت، مقابل بی حیثیت
تصویری از باحیثیت
تصویر باحیثیت
فرهنگ فارسی معین
باحیثیت
آبرودار، آبرومند، باآبرو، باشخصیت، محترم، معتبر
متضاد: بی اعتبار، بی حیثیت
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از حیثیت
تصویر حیثیت
اعتبار، آبرو، خوش نامی، وضع، حالت، جهت
فرهنگ فارسی عمید
(بُحْ حَ ثا)
بازیچه ای است که کودکان به خاک بازند. (ناظم الاطباء). و رجوع به بحثه و بحاثه شود
لغت نامه دهخدا
(گِ رِ تَ)
وضع. اسلوب. (آنندراج). نظر. لحاظ. اعتبار: و شوکت و صولت مائی و منی بحیثیتی میراند که... (ترجمه محاسن اصفهان).... تا به حیثیتی که چون بجوار ایزدی واصل شد... (تاریخ قم)
لغت نامه دهخدا
تصویری از با حیثیت
تصویر با حیثیت
آبرو دار آبرومند با آبرو با اعتبار با شخصیت محترم مقابل بی حیثیت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حیثیت
تصویر حیثیت
نظر، اسلوب، لحاظ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حیثیت
تصویر حیثیت
((حِ یَّ))
اعتبار، آبرو، جمع حیثیات
فرهنگ فارسی معین
تصویری از حیثیت
تصویر حیثیت
آبرو
فرهنگ واژه فارسی سره
بامروت، جوانمرد، راد، غیرتمند، غیرتی
متضاد: بی غیرت، بی مروت
فرهنگ واژه مترادف متضاد
آبرو، اعتبار، پرستیژ، ارزش، عرض، وجهه، اسلوب، وضع، حال
فرهنگ واژه مترادف متضاد
وضعیت
دیکشنری اردو به فارسی