- باجروان (جَرْ)
مؤلف مجمل التواریخ والقصص آرد: یزدگرد پدر بهرام گور که او را بزه گر خوانند، پدرش هم یزدگرد نام بود، مردی بزرگ و با سیاست و عدل، خلاف پسرش و چنان گویند که وفا و امانت او بدان جای بود که ملکی در روم بمرد بعهد او اندر، و پسری طفل داشت او را وصیت کرد و به یزدجرد که پادشاهی بر وی نگاه دارد، پس از این یزدجرد شروین پرنیان را که رئیس روستای دشتوه بود، بحد قزوین به روم فرستاد بیست سال، تا پادشاهی نگاه داشت و چون پسرش بزرگ شد زنهار بجا آورد و بدو باز فرمود دادن، و شروین را باز خواند و او آنجا شهری بنا کرده است ناوی شروین نام و اکنون معرب آنرا باجروان خوانند. (مجمل التواریخ و القصص ص 86) ، جای بلیطفروشی (در ترکی: باجا) : باجۀ بروات در بانک. باجۀ پاکت های سفارشی در پست خانه. این کلمه را فرهنگستان ایران بجای لفظ گیشه اختیار کرده است، ترکی بمعنی سوراخ و بیشتر بر سقف اطاق اطلاق شود. سوراخ بام بخانه، ناوچۀ آهنی که سیم و زر گداخته در آن ریزند
قریه ایست از دیار مصر در جزیره از اعمال بلیخ. (معجم البلدان).
قریه ایست از دیار مصر در جزیره از اعمال بلیخ. (معجم البلدان).
