جدول جو
جدول جو

معنی باتنیر - جستجوی لغت در جدول جو

باتنیر
یکی از شهرهای هندوستان است و درین شهر امیر تیمور ده هزار تن را قتل عام کرد، (از سعدی تا جامی براون ترجمه حکمت ص 221)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از باتینک
تصویر باتینک
(دخترانه)
غنچه تازه شکفته (نگارش کردی: باتینک)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از بادگیر
تصویر بادگیر
مجرای باد در دیوار یا بام خانه، راهی که برای جریان هوا در سقف یا میان دیوار اتاق درست کنند، بادخن، بادغر، حلقۀ فلزی مشبک روی سماور یا سر قلیان، خانه یا زمینی که در معرض وزش باد باشد
فرهنگ فارسی عمید
از فرقه های شیعه که پیروان آن توجه به باطن دارند و مقید به قیود شریعت نیستند و به عقیدۀ آنان تقید به احکام شرع کار عوام است که ظاهر امور را می بینند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بارگیر
تصویر بارگیر
بار گیرنده، بار برنده، بردارندۀ بار، اسب و هر حیوان بارکش، کشتی، ارابه، اتومبیل یا هر وسیلۀ نقلیۀ باری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بافتنی
تصویر بافتنی
درخور بافتن، لباسی که بافته شده باشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مستنیر
تصویر مستنیر
مقابل منیر، روشنایی جوینده، روشن
فرهنگ فارسی عمید
نام کوهی است در مغرب ایران و بقولی نام قدیم زهاب است، (تاریخ کرد و پیوستگی نژادی و تاریخی او تألیف رشید یاسمی ص 25)
لغت نامه دهخدا
بقول مروج الذهب باتیر (ن ل: مامیر) نام جد ششم زرتشت است و اصل این نام پاترسپ یا پائیتی رسپ است، رجوع به مزدیسنا و تأثیر آن در ادبیات فارسی ج 1 ص 69 شود
لغت نامه دهخدا
(تَنْ نی)
نام جد محمد بن مهناست. (منتهی الارب). و محمد از روات است. نام مردی که نبیره اش محمد بن مهنا از روات حدیث است. (ناظم الاطباء). در تاریخ علم حدیث، روات نقش محوری در حفظ و انتقال سنت پیامبر اسلام (ص) ایفا کرده اند. این افراد با جمع آوری و تحلیل دقیق روایت ها، کمک کرده اند تا مسلمانان از منابع صحیح دینی استفاده کنند. به همین دلیل، روات به عنوان نگهبانان علم حدیث شناخته می شوند که در مقابل هرگونه تحریف یا تغییر در احادیث ایستاده اند.
لغت نامه دهخدا
(مَ)
دهی است از دهستان کاکی بخش خورموج شهرستان بوشهر که در 20 هزارگزی جنوب خاور خورموج و حاشیۀ جنوبی رود مند در جلگه واقع است. ناحیه ایست گرمسیر و دارای 179 تن سکنه، آب آن از چاه تأمین میشود. محصول عمده آن خرما و غلات و تنباکو و شغل مردمش زراعت است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7). قریه ای است دوفرسنگی شمالی کاکی. (از فارسنامه ناصری)
لغت نامه دهخدا
شید گیر شید جوی، روشن نور جوینده روشنایی جوینده مقابل منیر. یا ستاره مستنیر. ستاره ای که از خود نور ندارد و از ستارگان دیگر نورگیرد مقابل ستاره منیر: مانند ماه که از خورشید کسب نور کند، روشن
فرهنگ لغت هوشیار
رشینه (در فارسی) زمج هم آوای رنج (صمغ) زنگباری (گویش شیرازی) انگم کاج
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بادگیر
تصویر بادگیر
مجرای باد در دیوار یا بام خانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باختنی
تصویر باختنی
قابل باختن لایق باختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بتانیک
تصویر بتانیک
گیاه شناسی
فرهنگ لغت هوشیار
درونگرایان گروهی که باور دارند هر دستور دینی را آماجی نهانی است. چنان که آماج نماز فرمانبرداری است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بافتنی
تصویر بافتنی
هر چیز لایق بافتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از براتگیر
تصویر براتگیر
کسی که برات را برای او فرستند تا پول آنرا بپردازد محال علیه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بادگیر
تصویر بادگیر
خانه یا مکانی که در معرض وزش باد باشد، حلقه فلزی که روی قلیان گذارند تا تنباکو و آتش را نگه دارد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بارگیر
تصویر بارگیر
بار برنده، هر حیوان بارکش
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مستنیر
تصویر مستنیر
((مُ تَ))
نور جوینده. ستاره ای که از خود نور ندارد، مقابل منیر
ستاره مستنیر: ستاره ای که از خود نور ندارد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از با تنفر
تصویر با تنفر
Distastefully
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از با تنفر
تصویر با تنفر
de manière dégoûtante
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از با تنفر
تصویر با تنفر
in modo sgradevole
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از با تنفر
تصویر با تنفر
อย่างน่ารังเกียจ
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از با تنفر
تصویر با تنفر
afstotelijk
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از با تنفر
تصویر با تنفر
de manera desagradable
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از با تنفر
تصویر با تنفر
отталкивающе
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از با تنفر
تصویر با تنفر
de forma desagradável
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از با تنفر
تصویر با تنفر
令人厌恶地
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از با تنفر
تصویر با تنفر
odpychająco
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از با تنفر
تصویر با تنفر
огидно
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از با تنفر
تصویر با تنفر
abstoßend
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از با تنفر
تصویر با تنفر
secara menjijikkan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی