جدول جو
جدول جو

معنی باتری - جستجوی لغت در جدول جو

باتری
دستگاهی متشکل از چند پیل و دارای صفحه های مثبت و منفی که در محلول اسیدسولفوریک قرار دارد و برای تولید قوۀ برق در اتومبیل و بعضی ماشین های دیگر به کار می رود، در امور نظامی واحد شمارش توپ خانه
فرهنگ فارسی عمید
باتری
نام ناحیتی از خوار ورامین
لغت نامه دهخدا
باتری
دستگاه ذخیره برق
تصویری از باتری
تصویر باتری
فرهنگ لغت هوشیار
باتری
پیل، قوه، آکومولاتور، انباره
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بفتری
تصویر بفتری
دفته، آلت فلزی دسته دار شبیه شانه که بافندگان هنگام بافتن پارچه در دست می گیرند و پس از بافتن چند رشته پود با آن لای تارها را می کوبند تا آنچه بافته شده جا به جا و محکم شود، دفه، دفتین، بف
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بستری
تصویر بستری
ویژگی کسی که به جهت آسیب دیدگی یا بیماری در بستر استراحت می کند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از برتری
تصویر برتری
بالاتری، رجحان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از باطری
تصویر باطری
باتری، دستگاهی متشکل از چند پیل و دارای صفحه های مثبت و منفی که در محلول اسیدسولفوریک قرار دارد و برای تولید قوۀ برق در اتومبیل و بعضی ماشین های دیگر به کار می رود، در امور نظامی واحد شمارش توپ خانه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از باکتری
تصویر باکتری
موجود زندۀ تک سلولی با شکل های مختلف کروی، بیضی، میله ای و مارپیچی و دارای سیتوپلاسم و هسته که بعضی از انواع آن برای انسان، جانوران و گیاهان مضر و بیماری زاست
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از باتره
تصویر باتره
نوعی ساز از خانوادۀ سازهای کوبه ای و شبیه دف
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از باختری
تصویر باختری
مربوط به باختر، غربی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از باتای
تصویر باتای
فرانسوی نبرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برتری
تصویر برتری
فضل، اعتلا، تفوق، رفعت، مزیت، والاتری، ارفعی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بهتری
تصویر بهتری
نیکوئی، زیبائی، خوبی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بختری
تصویر بختری
خوشخرام
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باکتری
تصویر باکتری
موجود ذره بینی، میکروب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بفتری
تصویر بفتری
دفتین افزار جولاهگان بف، کارگاه جولاهی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بشتری
تصویر بشتری
کسی که مبتلی به بشتر شده باشد
فرهنگ لغت هوشیار
دم بریدگی، نقصان ناتمامی، بلا عقب بودن، مقطوع النسل بودن، تباهی زیانکاری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بستری
تصویر بستری
بیمار ومریض در بستر افتاده
فرهنگ لغت هوشیار
دستگاهی که از یک سری پیل و آکومولاتور، تشکیل شده و برای ذخیره و تولید الکتریسیته در اتومبیل و وسائل دیگر بکار می رود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بستری
تصویر بستری
((بِ تَ))
مریض، بیمار، ناخوش
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بفتری
تصویر بفتری
((بَ تَ))
ابزار چوبی بافندگان، کارگاه بافندگی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از برتری
تصویر برتری
بالاتری، بلندتری، اولویت، رجحان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از باسری
تصویر باسری
((سَ))
سپری، تمام
فرهنگ فارسی معین
تصویری از باکتری
تصویر باکتری
((تِ))
میکروب، موجود ریز ذره بینی که با چشم غیرمسلح دیده نمی شود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از باتره
تصویر باتره
((تَ رَ))
دف، دایره
فرهنگ فارسی معین
تصویری از برتری
تصویر برتری
Ascendance, Excellence, Preponderance, Primacy, Superiority, Supremacy
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از برتری
تصویر برتری
превосходство , первенство
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از برتری
تصویر برتری
Vormachtstellung, Exzellenz, Übergewicht, Vorrang, Überlegenheit, Vorherrschaft
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از برتری
تصویر برتری
перевага , досконалість , першість
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از برتری
تصویر برتری
przewaga, doskonałość, pierwszeństwo, wyższość
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از برتری
تصویر برتری
优势 , 卓越 , 首要地位 , 优越性 , 至高无上
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از برتری
تصویر برتری
ascendência, excelência, preponderância, primazia, superioridade, supremacia
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از برتری
تصویر برتری
ascendenza, eccellenza, preponderanza, priorità, superiorità, supremazia
دیکشنری فارسی به ایتالیایی