منسوب به بابش، و از آنجاست ابواسحاق ابراهیم بن محمد بن اسحاق بن عبدالله بن مدیربن ذراع اسدی بابشی. (احوال و اشعار رودکی، نفیسی ج 1 ص 450 از انساب سمعانی)
منسوب به بابش، و از آنجاست ابواسحاق ابراهیم بن محمد بن اسحاق بن عبدالله بن مدیربن ذراع اسدی بابشی. (احوال و اشعار رودکی، نفیسی ج 1 ص 450 از انساب سمعانی)
منسوب به باب، سید علیمحمد، رجوع به باب در همین لغت نامه و سفرنامۀ مازندران و استرآباد رابینو ص 14 شود، کوتاه و قصیر، محدود، دارای انتها، (ناظم الاطباء)
منسوب به باب، سید علیمحمد، رجوع به باب در همین لغت نامه و سفرنامۀ مازندران و استرآباد رابینو ص 14 شود، کوتاه و قصیر، محدود، دارای انتها، (ناظم الاطباء)
دهی جزء دهستان اجارود بخش گرمی شهرستان اردبیل در 11هزارگزی شمال خاوری گرمی و 3هزارگزی شوسۀ گرمی به بیله سوار، کوهستانی، گرمسیر، سکنۀ آن 200 تن است، آب آن از چشمه و محصول آن غلات و حبوبات است، شغل اهالی زراعت و گله داری است و راه مالرو دارد، (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4) شهری (به هندوستان بانعمت است و پادشای وی مسلمان است و عمر بن عبدالعزیز که خروج کرد و منصور بگرفت ازین شهر بود. (حدود العالم)
دهی جزء دهستان اجارود بخش گرمی شهرستان اردبیل در 11هزارگزی شمال خاوری گرمی و 3هزارگزی شوسۀ گرمی به بیله سوار، کوهستانی، گرمسیر، سکنۀ آن 200 تن است، آب آن از چشمه و محصول آن غلات و حبوبات است، شغل اهالی زراعت و گله داری است و راه مالرو دارد، (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4) شهری (به هندوستان بانعمت است و پادشای وی مسلمان است و عمر بن عبدالعزیز که خروج کرد و منصور بگرفت ازین شهر بود. (حدود العالم)
منسوب است به بابه که نام قریه ایست، (سمعانی)، رجوع به بابه شود، منقطع، و منه طلاق بات و بیع بات، (آنندراج) (ناظم الاطباء)، طلاق بات یعنی طلاق بائن که رجعت در آن روا نباشد، و بیع بات، معامله ای که اختیار فسخ در آن نبود، سخت گول، (آنندراج) (ناظم الاطباء)، احمق منسوبست به باب، قریه ای از قرای حلب، رجوع به معجم المطبوعات ج 1 ستون 506 ذیل کلمه ’البابی الحلبی’ شود منسوب است به باب الابواب، (سمعانی)، رجوع به باب الابواب شود
منسوب است به بابه که نام قریه ایست، (سمعانی)، رجوع به بابه شود، منقطع، و منه طلاق بات و بیع بات، (آنندراج) (ناظم الاطباء)، طلاق بات یعنی طلاق بائن که رجعت در آن روا نباشد، و بیع بات، معامله ای که اختیار فسخ در آن نبود، سخت گول، (آنندراج) (ناظم الاطباء)، احمق منسوبست به باب، قریه ای از قرای حلب، رجوع به معجم المطبوعات ج 1 ستون 506 ذیل کلمه ’البابی الحلبی’ شود منسوب است به باب الابواب، (سمعانی)، رجوع به باب الابواب شود
قریه ای است در چهارفرسنگی جنوبی تنگستان، (فارسنامۀ ناصری)، دهی است از دهستان ساحلی بخش اهرم شهرستان بوشهر که در 33 هزارگزی جنوب باختر اهرم در کنار شوسۀ سابق بوشهر به کنگان در کنار دریا در جلگه واقع است، ناحیه ای است گرمسیر و مرطوب با 395 تن سکنه و آب آن از چاه تأمین میشود و محصول عمده آن غلات و خرما و تنباکو و شغل مردمش زراعت و ماهیگیری است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
قریه ای است در چهارفرسنگی جنوبی تنگستان، (فارسنامۀ ناصری)، دهی است از دهستان ساحلی بخش اهرم شهرستان بوشهر که در 33 هزارگزی جنوب باختر اهرم در کنار شوسۀ سابق بوشهر به کنگان در کنار دریا در جلگه واقع است، ناحیه ای است گرمسیر و مرطوب با 395 تن سکنه و آب آن از چاه تأمین میشود و محصول عمده آن غلات و خرما و تنباکو و شغل مردمش زراعت و ماهیگیری است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
نام یک ایرانی معروف زمان خسرو پرویز. (اصل کلمه پاپوی یعنی پدر جان، مصغر پاپا، معرب آن بابویه و کلمه ابن بابویه ازین اصلست نظیر سیبویه که اصلش سیبویه یعنی سیب کوچک بوده). (فرهنگ شاهنامۀ رضازادۀ شفق ص 34)
نام یک ایرانی معروف زمان خسرو پرویز. (اصل کلمه پاپوی یعنی پدر جان، مصغر پاپا، معرب آن بابوَیَه و کلمه ابن بابویه ازین اصلست نظیر سیبُوَیْه که اصلش سیبوَیْه یعنی سیب کوچک بوده). (فرهنگ شاهنامۀ رضازادۀ شفق ص 34)
ابوالعباس احمد بن موسی بن عمران المستملی باغشی جرجانی. از روات است که از ابی نعیم استرآبادی روایت کرده است. (از الانساب سمعانی ج 1 ورق 60) (معجم البلدان). این نسبت را تاج العروس بدینصورت ضبط کرده است: ابوالعباس احمد بن موسی بن باغیش الجرجانی. روات در علم حدیث به کسانی گفته می شود که در جمع آوری و نقل احادیث از دیگران فعالیت کرده اند. این افراد می توانند صحابه پیامبر، تابعین و حتی نسل های بعدی باشند. در تاریخ اسلام، روات نه تنها مسئول انتقال روایت ها بلکه در تفسیر و تحلیل دقیق این احادیث نیز نقش داشته اند تا از تحریف و اشتباهات جلوگیری کنند.
ابوالعباس احمد بن موسی بن عمران المستملی باغشی جرجانی. از روات است که از ابی نعیم استرآبادی روایت کرده است. (از الانساب سمعانی ج 1 ورق 60) (معجم البلدان). این نسبت را تاج العروس بدینصورت ضبط کرده است: ابوالعباس احمد بن موسی بن باغیش الجرجانی. روات در علم حدیث به کسانی گفته می شود که در جمع آوری و نقل احادیث از دیگران فعالیت کرده اند. این افراد می توانند صحابه پیامبر، تابعین و حتی نسل های بعدی باشند. در تاریخ اسلام، روات نه تنها مسئول انتقال روایت ها بلکه در تفسیر و تحلیل دقیق این احادیث نیز نقش داشته اند تا از تحریف و اشتباهات جلوگیری کنند.
منسوب بشهر بابل: در شب خط ساخته سحر حلال بابلی غمزه و هندوی خال. نظامی. خلق از آن سحر بابلی کردن دل نهاده ببابلی خوردن. نظامی. گر بایدم شدن سوی هاروت بابلی صد گونه ساحری بکنم تا بیارمت. حافظ. - اذخر بابلی، قسم متوسط اذخر. - کمان بابلی، کمان ساختۀ بابل: کمان بابلیان دیدم و طرازی تو که برکشیده شود بابروان تو ماند. دقیقی (از احوال و اشعار رودکی ص 1275). - هاروت بابلی، نام فرشتۀ معروف که با ماروت غالباً اسم برده شوند و آورده اند که در چاه بابل معلق باشند: گر بایدم شدن سوی هاروت بابلی صد گونه ساحری بکنم تا بیارمت. حافظ
منسوب بشهر بابل: در شب خط ساخته سحر حلال بابلی غمزه و هندوی خال. نظامی. خلق از آن سحر بابلی کردن دل نهاده ببابلی خوردن. نظامی. گر بایدم شدن سوی هاروت بابلی صد گونه ساحری بکنم تا بیارمت. حافظ. - اِذخِر بابلی، قسم متوسط اذخر. - کمان بابلی، کمان ساختۀ بابل: کمان بابلیان دیدم و طرازی تو که برکشیده شود بَابْروان تو ماند. دقیقی (از احوال و اشعار رودکی ص 1275). - هاروت بابلی، نام فرشتۀ معروف که با ماروت غالباً اسم برده شوند و آورده اند که در چاه بابل معلق باشند: گر بایدم شدن سوی هاروت بابلی صد گونه ساحری بکنم تا بیارمت. حافظ
نسبت به بابکیه و ایشان طایفه ای از پیروان بابک بن مردس (مرداس) اند و هم اکنون از فرقۀ بابکیه جماعتی بجبال بذین زندگی میکنند و تابع مقررات ناحیۀ آذربایجانند و موسوم به خرمیه میباشند و آنها در هر سال شب خاصی دارند که در آن شب زنان و مردان گرد هم آیند و چراغ ها را خاموش کنند و در هم آویزند و هر مردی بر هر زنی ظفر یابد با او آرام گیرد و با این تبه کاری مدعی نبوت مردی شروین نام از پادشاهان خویش اند که پیش از اسلام میزیسته و معتقدند که وی از محمد مصطفی (ص) و دیگر پیغمبران برتر بوده است و تا هم اکنون در محافل و خلوت و مناجات نام او را بر زبان میآورند. رجوع به بابکیه شود. (از انساب سمعانی برگ 59 الف) منسوب ببابک جدّ مادری اردشیر مؤسس سلسلۀ ساسانی: هر آنکس که بد بابکی در ستخر بآگاهی شاه (اردشیر) کردند فخر. فردوسی. تخت کیان بابک است سعد فلک بابکی من ز پی فال سعد بابکیم بابکی. خاقانی
نسبت به بابکیه و ایشان طایفه ای از پیروان بابک بن مردس (مرداس) اند و هم اکنون از فرقۀ بابکیه جماعتی بجبال بذین زندگی میکنند و تابع مقررات ناحیۀ آذربایجانند و موسوم به خرمیه میباشند و آنها در هر سال شب خاصی دارند که در آن شب زنان و مردان گرد هم آیند و چراغ ها را خاموش کنند و در هم آویزند و هر مردی بر هر زنی ظفر یابد با او آرام گیرد و با این تبه کاری مدعی نبوت مردی شروین نام از پادشاهان خویش اند که پیش از اسلام میزیسته و معتقدند که وی از محمد مصطفی (ص) و دیگر پیغمبران برتر بوده است و تا هم اکنون در محافل و خلوت و مناجات نام او را بر زبان میآورند. رجوع به بابکیه شود. (از انساب سمعانی برگ 59 الف) منسوب ببابک جدّ مادری اردشیر مؤسس سلسلۀ ساسانی: هر آنکس که بد بابکی در ستخر بآگاهی شاه (اردشیر) کردند فخر. فردوسی. تخت کیان بابک است سعد فلک بابکی من ز پی فال سعد بابکیم بابکی. خاقانی
ترکی سالار سر دسته سرور رئیس سر دسته سردار. توضیح گاه این کلمه برای تعیین شغل و سمت یا احترام باخر اسما (دال بر شغل) ملحق گردد: حکیمباشی فراشباشی نانوا باشی منشی باشی
ترکی سالار سر دسته سرور رئیس سر دسته سردار. توضیح گاه این کلمه برای تعیین شغل و سمت یا احترام باخر اسما (دال بر شغل) ملحق گردد: حکیمباشی فراشباشی نانوا باشی منشی باشی