- بابان (دخترانه)
- خانه پدری، نام عشیره ای در کردستان، نام منطقه ای در کردستان، لقب چند تن از احکام سلسله بابان، شکرالله بابان چهره معاصر ادبیات کرد (نگارش کردی: بابان)
معنی بابان - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
روسی سه چنگ ، قسمتی ساز که بالبها آنرا نوازند
انواع طبل نقاره دهل
جمع باب، درها
زمین پهناور و بی آب و علف
دهلیز خانه. بالنده، در حال بالیدن در حال نمو کردن، نمو کننده، بالنده، فزاینده
ماء مور وصول باج خراج ستان محصل مالیات
کسی که نگاهدارنده باغ باشد
تالاب
(دخترانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
چند باغ میوه که در کنار یکدیگر قرار دارند، نام روستایی در کردستان (نگارش کردی: باخان)
(دخترانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
بازنده، در حال باختن، پرنده شکاری، نام روستایی در کردستان، باز، جمع، (نگارش کردی: بازان)
(دخترانه و پسرانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
قطره های آب که بر اثر مایع شدن بخار آب موجود در جو زمین ایجاد می شود و بر زمین می ریزد
پرده ای است که بر تیر کشتی می بندند، خیمه کشتی
مخفف آبادان
سیخ کباب خواه آهنی باشد یا چوبی
قطره های آبی که از ابر بر روی زمین میریزد، بارش
با روح دارای جان، زنده حی: (هر که او آگاه تر با جان ترست)
روشن و براق، جلادار
آبادان، آباد، باصفا، بارونق
پرده ای که در کشتی بادی نصب می کنند برای استفاده از قوۀ وزش باد جهت حرکت دادن کشتی، خیمۀ کشتی، شراع، گریبان، سرآستین
بادبان اخضر: بادبان سبز، کنایه از آسمان
بادبان اخضر: بادبان سبز، کنایه از آسمان
دشت، صحرا، زمین پهناور و بی آب و علف
مامور وصول باج و خراج، باج دار، باژدار
تابنده، درخشان، روشن، روشنایی دهنده، بن مضارع تاباندن، برافروخته