- بائس
- سختی رسیده، فقیری که در خور ترحم است، محتاج شونده
معنی بائس - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پابند وگرفتار
یونانی توت سه گل
جدا شونده، آشکار
سختی و بلا رسیده، یورش کننده، ستم کشنده، هالک
فروشنده فروختار
تخم گذار
شتابنده
زنده، مرد نیکو حال
خراب، ویران
آنچه شبی بر آن گذشته باشد (از گوشت و نان و غیره) شب مانده بیات مقابل تازه. بنگرید به بیات
بی نوا سختی رسیده ناتوان
کم کننده حق کسی، ظالم
ابر پیش آی، سردار، استاندار
سیاست دان، سیاستمدار
گشت زننده و جستجو کننده
گیاه خشک
خرمنگاه
آشکار، هویدا، واضح، ظاهر، جداشونده
پامس، پابند، گرفتار، بیچاره، درمانده
بالنگ، میوه ای از خانوادۀ مرکبات با طعم شیرین و پوست زبر و ضخیم و زرد رنگ برای تهیه مربا، ترنج، اترج، بادرنج، بادرنگ، بادارنگ، واترنگ، وارنگ، باتو
پژمریده: گیاه
شیرینی خواه، چسنده
ناامید، نومید، زن عقیم و نازا
جعبه
Hopeless
desesperado
desesperado
beznadziejny
безнадежный
безнадійний
hopeloos
hoffnungslos