بضم اول و کسر ثالث وجود و هستی. (ناظم الاطباء). هویت که تشخص و تعین باشد. (انجمن آرا) (آنندراج). بمعنی هویت از مجعولات دساتیر است. (یادداشت مرحوم دهخدا)
بضم اول و کسر ثالث وجود و هستی. (ناظم الاطباء). هویت که تشخص و تعین باشد. (انجمن آرا) (آنندراج). بمعنی هویت از مجعولات دساتیر است. (یادداشت مرحوم دهخدا)
وصف زنان است همچو بی بی و به ترکی بیگم، (برهان) (هفت قلزم) (غیاث اللغات) (جهانگیری)، بانو، (اوبهی) : بنده ایشی دعا همی گوید بدعای شبت همی جوید، انوری، بیهوده خرج کردن، (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (از آنندراج)، مال با سران نفقه کردن، (تاج المصادر بیهقی) (المصادر زوزنی)
وصف زنان است همچو بی بی و به ترکی بیگم، (برهان) (هفت قلزم) (غیاث اللغات) (جهانگیری)، بانو، (اوبهی) : بنده ایشی دعا همی گوید بدعای شبت همی جوید، انوری، بیهوده خرج کردن، (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (از آنندراج)، مال با سران نفقه کردن، (تاج المصادر بیهقی) (المصادر زوزنی)
مخفف ای شی ٔ، به معنی چه چیز است. و ایش حالکم، چگونه است حال شما. (ناظم الاطباء). ایش شأاﷲ، هرچه و هرچیز خدا خواهد: قول بنده ایش شأاﷲ کان بهر آن نبود که منبل شو روان. مولوی. چون بگویند ایش شأاﷲ کان حکم حکم اوست مطلق جاودان. مولوی. چونکه خواه نفس آمد مستعان تسخر آمد ایش شأاﷲ کان. مولوی. رجوع به دزی شود، در تداول عامه به معنی همه و کل و تمام استعمال میشود. (یادداشت بخط مؤلف) : یکی کیسه صدتومانی ایضاً دوهزاری امین السلطانی. (یادداشت بخط مؤلف)
مخفف ای شی ٔ، به معنی چه چیز است. و ایش حالکم، چگونه است حال شما. (ناظم الاطباء). ایش شأاﷲ، هرچه و هرچیز خدا خواهد: قول بنده ایش شأاﷲ کان بهر آن نبود که منبل شو روان. مولوی. چون بگویند ایش شأاﷲ کان حکم حکم اوست مطلق جاودان. مولوی. چونکه خواه نفس آمد مستعان تسخر آمد ایش شأاﷲ کان. مولوی. رجوع به دزی شود، در تداول عامه به معنی همه و کل و تمام استعمال میشود. (یادداشت بخط مؤلف) : یکی کیسه صدتومانی ایضاً دوهزاری امین السلطانی. (یادداشت بخط مؤلف)
کلمه ای برای اظهار کراهت از دیدن چیزی نامطبوع مانند پلیدی و جز آن. چه بسیار کریه است ! درزبان کودکان پلیدی بد. اخ. چقدر نامطبوع. (یادداشت بخط مؤلف). رجوع به فرهنگ عامیانۀ جمالزاده شود
کلمه ای برای اظهار کراهت از دیدن چیزی نامطبوع مانند پلیدی و جز آن. چه بسیار کریه است ! درزبان کودکان پلیدی بد. اخ. چقدر نامطبوع. (یادداشت بخط مؤلف). رجوع به فرهنگ عامیانۀ جمالزاده شود
دهی است از دهستان گورک سردشت در بخش سردشت شهرستان مهاباد که در 15هزارگزی شمال خاوری سردشت و 7 هزارگزی شمال خاوری شوسۀ سردشت به مهاباد واقع است. کوهستانی و جنگل است و آب و هوای آن معتدل و سالم است و 129 تن سکنه دارد. آب آن از رود خانه سردشت و محصول آن غلات، توتون و حبوبات است و شغل اهالی زراعت و گله داری است و صنایع دستی آن جاجیم بافی است و راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
دهی است از دهستان گورک سردشت در بخش سردشت شهرستان مهاباد که در 15هزارگزی شمال خاوری سردشت و 7 هزارگزی شمال خاوری شوسۀ سردشت به مهاباد واقع است. کوهستانی و جنگل است و آب و هوای آن معتدل و سالم است و 129 تن سکنه دارد. آب آن از رود خانه سردشت و محصول آن غلات، توتون و حبوبات است و شغل اهالی زراعت و گله داری است و صنایع دستی آن جاجیم بافی است و راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
ازو. از وی، چنانکه گویند ازیش بستان، یعنی ازو بگیر و از وی بستان. (برهان). ازش. رجوع به ازش شود. حسین خلف این کلمه را با این معنی آورده است، شاید در بعض لهجه ها بوده است لکن من نشنیده ام
ازو. از وی، چنانکه گویند ازیش بستان، یعنی ازو بگیر و از وی بستان. (برهان). ازش. رجوع به ازش شود. حسین خلف این کلمه را با این معنی آورده است، شاید در بعض لهجه ها بوده است لکن من نشنیده ام
سبکتر. سبکسارتر. - امثال: اطیش من ذباب. اطیش من عفر. اطیش من فراشه. (یادداشت مؤلف) ، جمع واژۀ ظرب، سنگ برآمدۀ تیزاطراف یا کوه پست گسترده... (از متن اللغه) ، اظراب لجام، گره هایی است که در کناره های آهن لگام است. (از اقرب الموارد). گره هایی در اطراف آهن لگام. (از متن اللغه)
سبکتر. سبکسارتر. - امثال: اطیش من ذباب. اطیش من عِفر. اطیش من فراشه. (یادداشت مؤلف) ، جَمعِ واژۀ ظَرِب، سنگ برآمدۀ تیزاطراف یا کوه پست گسترده... (از متن اللغه) ، اظراب لجام، گره هایی است که در کناره های آهن لگام است. (از اقرب الموارد). گره هایی در اطراف آهن لگام. (از متن اللغه)