شراره، ریزۀ آتش که از زغال یا هیزم که در حال سوختن است جدا شود و به هوا بجهد، ابیز، بلک، ژابیژ، آییژ، جمر، جمره، لخچه، جرقّه، جذوه، آتش پاره، خدره، سینجر، ضرمه، لخشه، آلاوه، ایژک
شَرارِه، ریزۀ آتش که از زغال یا هیزم که در حال سوختن است جدا شود و به هوا بجهد، اَبیز، بِلک، ژابیژ، آییژ، جَمر، جَمَرِه، لَخچِه، جَرَقّه، جَذوِه، آتَش پارِه، خُدرِه، سَیَنجُر، ضَرَمِه، لَخشِه، آلاوِه، ایژَک
خارپشت بزرگ تیرانداز که خارهای بلند ابلق دارد و آن ها را مانند تیر می اندازد، جوجه تیغی تشی، سیخول، زکاسه، سکاسه، رکاشه، اسغر، سنگر، سگر، پهمزک، پیهن، بیهن، روباه ترکی، کاسجوک، جبروز، قنفذ
خارپشت بزرگ تیرانداز که خارهای بلند ابلق دارد و آن ها را مانند تیر می اندازد، جوجه تیغی تَشی، سیخول، زُکاسه، سُکاسه، رُکاشه، اُسغُر، سَنگُر، سُگُر، پَهمَزَک، پیهَن، بیهَن، روباه تُرکی، کاسجوک، جَبروز، قُنفُذ
اینجا، در اینجا اکنون، زمان یا لحظه ای که در آن هستیم، این زمان، این هنگام، همین دم، در این وقت، فعلاً، حالیا، اینک، ایمه، الحال، همیدون، حالا، الآن، بالفعل، عجالتاً، ایدون، نون، فی الحال، کنون، همینک
اینجا، در اینجا اَکنون، زمان یا لحظه ای که در آن هستیم، این زمان، این هنگام، همین دم، در این وقت، فِعلاً، حالیا، اینَک، اِیمِه، اَلحال، هَمیدون، حالا، اَلآن، بِالفِعل، عِجالَتاً، ایدون، نون، فِی الحال، کُنون، هَمینَک