جدول جو
جدول جو

معنی ایکاس - جستجوی لغت در جدول جو

ایکاس(اِتِ)
رفتن مال و کم شدن آن، (از ’وک س’) (منتهی الارب) (از آنندراج) (از ناظم الاطباء) (اقرب الموارد)، زیان کردن، (تاج المصادر بیهقی)، زیان زده شدن مرد در تجارت، (آنندراج) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ایناس
تصویر ایناس
انس دادن، انس گرفتن، چیزی را دیدن و احساس کردن، صدا را شنیدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اکیاس
تصویر اکیاس
کیس ها، کیسه ها، توبره ها، جمع واژۀ کیس
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سیکاس
تصویر سیکاس
درختی همیشه سبز و تزیینی شبیه نخل که بومی مناطق استوایی است
فرهنگ فارسی عمید
(اِ تِ قَ)
رویانیدن زمین گیاه را چنانکه بپوشد روی آنرا، (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (آنندراج)، پوشیده شدن زمین به نبات، (تاج المصادر بیهقی)
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
در دل افکندن ترس، (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج)، بیم در دل گذاشتن، (المصادر زوزنی)، مرگ فرا رسیدن، (منتهی الارب)، یقال: اودی به الموت، ای ذهب به، (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)، فرا رسیدن مرگ کسی را، (ناظم الاطباء)، پوشیده شدن مرد از سلاح، (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)، (از ’ی دی’) احسان و نیکوی دیدن از کسی، بدین معنی مثال یایی است، (ناظم الاطباء)، انعام شدن بر کسی، (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
به کنایه سخن گفتن، (از ’ول س’) (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
گذاشتن کار بکسی، (از ’وک ل’) (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
چکیدن سقف خانه از باران، (از ’وک ف’) (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (تاج المصادر بیهقی) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
دیدن چیزی و دانستن آن را، (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد) (تاج المصادر بیهقی)، و منه: آنست منه رشداً، ای علمته، (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
درشت و سطبرو سخت گردانیدن مشک و جز آن را، (از ’وک ع’) (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
پر کردن خنور را، (از ’وک ر’) (منتهی الارب) (آنندراج) (ازناظم الاطباء)، شکم پر کردن، (تاج المصادر بیهقی)
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
به علف خشک رسیدن، اصلاح درخت خرما و زراعت خود، (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)، رجوع به ائتبار شود
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
استوار کردن، (از ’وک د’) (منتهی الارب) (از آنندراج) (تاج المصادر بیهقی) (المصادر زوزنی)
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
مانده گردیدن، (از ’وک ح’) (آنندراج) (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از آنندراج) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
لازم گرفتن موکب را، (از ’وک ب’)
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
تکیه کردن، (از ’وک ء’)
لغت نامه دهخدا
(اِ تِنْ)
بر مساس و بسودن اندام قادر گردیدن زن و سودن، (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(اِ)
پدر فرزندان زیرک شدن. (از منتهی الارب) (از آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
زرد شدن برگ درخت، (از ’ورس’) (منتهی الارب) (آنندراج)، زرد شدن برگ درخت پس از آنکه بجایی رسیده باشد، (تاج المصادر بیهقی) : اورس الرمث، زرد شد برگهای رمث پس از رسیدگی، (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اَکْ)
جمع واژۀ کیس. (ناظم الاطباء).
لغت نامه دهخدا
(فُ)
ادکاس ارض، ظاهر کردن زمین گیاه را
لغت نامه دهخدا
(کِ)
نگوسار کردن. (زوزنی). نگونسار کردن. سرنگون کردن.
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
واژگون کردن. (آنندراج) (غیاث اللغات).
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
در ریگ وعس درآمدن، (از ’وع س’) (از منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تصویری از ارکاس
تصویر ارکاس
باز گرداندن نگونسار کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ایکاد
تصویر ایکاد
استوار کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ایکار
تصویر ایکار
پر کردن خنور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ایلاس
تصویر ایلاس
گواژه زدن (گواژه کنایه)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ایماس
تصویر ایماس
بر ماسیدن پر ماسیدن (دست مالیدن به چیزی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ایناس
تصویر ایناس
انس و الفت دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اکیاس
تصویر اکیاس
کیسه ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اعکاس
تصویر اعکاس
واژگون کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ایناس
تصویر ایناس
انس دادن، انس گرفتن، دمسازی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اکیاس
تصویر اکیاس
زیرکان
فرهنگ واژه فارسی سره