جدول جو
جدول جو

معنی ایور - جستجوی لغت در جدول جو

ایور(اُ)
جمع واژۀ ایر. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء). رجوع به ایر شود
لغت نامه دهخدا
ایور(ای وَ)
دهی است از دهستان سرکوه بخش ریوش شهرستان کاشمر. دارای 1122 تن سکنه است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ایوب
تصویر ایوب
(پسرانه)
آنکه به خدا رجوع می کند، نام یکی از پیامبرآنکه خداوند او را به بلاهای فراوان دچار کرد و سپس او را عافیت بخشید و به همین دلیل به صبر وشکیبایی شهرت دارد
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از بیور
تصویر بیور
(دخترانه)
بی بهره، عدد میلیون در ریاضی (نگارش کردی: بوهر)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از زیور
تصویر زیور
(دخترانه)
زینت، پیرایه
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از امور
تصویر امور
امرها، کارها، دستورها، جمع واژۀ امر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از احور
تصویر احور
ویژگی کسی که چشمان زیبا و سیاه دارد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بیور
تصویر بیور
ده هزار، دارای ده هزار عدد از چیزی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ایوار
تصویر ایوار
نزدیک غروب آفتاب، عصر، هنگام عصر
ایوار کردن: سفر کردن هنگام عصر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ایسر
تصویر ایسر
چپ، طرف چپ، سمت دست چپ، آسان تر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ایدر
تصویر ایدر
اینجا، در اینجا
اکنون، زمان یا لحظه ای که در آن هستیم، این زمان، این هنگام، همین دم، در این وقت، فعلاً، حالیا، اینک، ایمه، الحال، همیدون، حالا، الآن، بالفعل، عجالتاً، ایدون، نون، فی الحال، کنون، همینک
فرهنگ فارسی عمید
(ای وَ رَ / رِ)
آراسته و پرداخته. (ناظم الاطباء) (از شعوری ج 1 ص 142) (شرفنامه) (انجمن آرا). آراسته. (آنندراج). رجوع به ایوز و ایواز و ایوزه شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از افور
تصویر افور
خوش پرستاکی (خدمت پیشیاری)
فرهنگ لغت هوشیار
مس زرد رومی خور داد ماه سیم رومی یکی از ماه های سریانی لاتینی تازی گشته هوا (هوا پارسی است) یکی از ماههای مشهور رومی مطابق ماه سوم بهار
فرهنگ لغت هوشیار
سیه چشم آهو چشم، اورمزد (مشتری) سیاه چشم دارای چشمی مانند چشم آهو تمام سیاه آنکه سپیده چشم وی سخت سپید بود و سیاهی سخت سیاه: مونث حوراءجمع حور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خیور
تصویر خیور
جمع خیر، نکویی ها پذیرفتنی ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ایدر
تصویر ایدر
اکنون، اینک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ایسر
تصویر ایسر
شدنی تر، سوی چپ، خوارتر آسان تر، دست چپ چپ مقابل ایمن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ایصر
تصویر ایصر
ریسمان چادر، گیاه خشک، گلیم که در آن گیاه پر کنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ایغر
تصویر ایغر
ترکی گشن نر گشن فحل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ایکر
تصویر ایکر
یونانی تازی گشته سوسن زرد وچ (وج تازی گشته)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ایوار
تصویر ایوار
هنگام عصر نزدیک غروب آفتاب مقابل شبگیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ایون
تصویر ایون
اتم الکترولیت که حامل بار الکتریکی است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از امور
تصویر امور
جمع امر، عملها، کردارها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اغور
تصویر اغور
گودتر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بیور
تصویر بیور
عددی معادل ده هزار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اقور
تصویر اقور
آغوز گردو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اعور
تصویر اعور
مرد یک چشم، شخص تک چشم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تیور
تصویر تیور
مرغی است شبیه به طاوس ماده شفتین
فرهنگ لغت هوشیار
بمعنی زینت و آرایش باشد و آنچه بدان زینت و آرایش کنند، بزک، پیرایه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زیور
تصویر زیور
آرایش
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ایدر
تصویر ایدر
الان
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ایوار
تصویر ایوار
غروب، عصر
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از زایور
تصویر زایور
تولیدگر
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از امور
تصویر امور
کارها
فرهنگ واژه فارسی سره