جدول جو
جدول جو

معنی ایها - جستجوی لغت در جدول جو

ایها(اَیْ یُ)
ای. این کلمه را در فصل میان حرف ندا و منادی آورند و در این صورت منادی را هم مرفوع و هم منصوب خوانند. (ناظم الاطباء) : فضل گفت ایها الشیخ دانی چه میگویی ؟ شک است که امیرالمؤمنین جز به بهشت رود. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 535). حسین گفت ایها الوزیر من پیری ام در این دولت بنده و فرمانبردار دانم که نصیحت و اخلاق من شما را مقرر است. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 135).
یکی بهتر ببیند ایها الناس
که می دیگر شود عالم بهر پاس.
سنایی.
ایها الناس جهان جای تن آسانی نیست
مرد دانا بجهان داشتن ارزانی نیست.
سعدی.
الا یا ایها الساقی ادر کأساً و ناولها
که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکلها.
حافظ.
رجوع به منتهی الارب شود
لغت نامه دهخدا
ایها(اَ)
لغت است در هیهات. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ایهام
تصویر ایهام
در فن بدیع ادبیات، آوردن کلمه ای که دو معنی قریب و بعید داشته باشد و مراد گوینده معنی بعید باشد، توریه، مانند، برای مثال در گوشه ای نشسته ام اکنون و همچنان / هستم ز دست مردمکی چند در عذاب ی من درد را به گوش نیارستمی شنید / اکنون به چشم خویش همی بینم این عقاب، مردمک هم به معنای مردم و انسان ها و هم به معنای مردمک چشم است که معنی دوم مدنظر شاعر است
در وهم و گمان افتادن و اشتباه کردن، در وهم و گمان انداختن، در شک و گمان و اشتباه انداختن
ایهام تناسب: در بدیع آوردن کلماتی در نظم یا نثر که در صورت ظاهر با یکدیگر متناسب باشد ولی معانی غیرمتناسب نیز از آن ها استنباط شود، برای مثال چنان سایه گسترد بر عالمی / که زالی نیندیشد از رستمی (سعدی۱ - ۳۸) که مراد از زال پیرزن است نه زال پدر رستم و مراد از رستم نیز مردی نیرومند و پهلوان است، ای در مردی چو باز و در کینه عقاب / شاهین به تهوری و طوطی به خطاب ی از باده بطی فرست مر قمری را / چون چشم خروس در شب همچو غراب (قمری قزوینی)شاهد در بط و قمری و چشم خروس و غراب است که همگی از اصطلاحات باده نوشی هستند
فرهنگ فارسی عمید
در علم بدیع چنانست که لفظی ذومعنیین بکار رود یکی قریب و یکی غریب تا خاطر سامع نخست به معنی قریب رود و مراد قایل معنی غریب باشد چنانکه عنصری گفته است در مدح سلطان محمود:
تو آن شاهی که اندر شرق و در غرب
جهود و گبر و ترسا و مسلمان
همی گویند در تسبیح و تهلیل
که یا رب عاقبت محمود گردان،
و دیگری گفته است:
جز روی تو در وجه دلم می نشود
جز قد تو راست نیست بر کار دلم،
و دیگری گفته:
جز ز آینه روی همدمی نتوان دید
زو نیز چه قابل چو دمی نتوان دید،
و شرف شفروه گفته:
اندر نیام از پی تجهیز دشمنان
دارد سرافکنی که بجوهر مرصع است،
(از المعجم فی معاییر اشعار العجم ص 263 - 264)،
این صفت را تخییل نیز خوانند و چنان بود که دیر باشد در نثر یا در نظم الفاظی بکار برند که آن لفظ را دو معنی باشد یکی قریب و دیگر غریب وچون سامع آن الفاظ بشنود حالی خاطرش به معنی قریب رود و مراد از آن لفظ معنی غریب بود، مسعودسعد گوید:
و لیل کأن ّ الشمس ضلت ممرها
و لیس لها نحو المشارق مرجع
نظرت الیه و الظلام کأنه
علی العین غربان من الجو وقع
فقلت لقلبی طال لیلی و لیس لی
من الهم منجاه و فی الصبر مفزع
اری ذنب السرحان فی الجو ساطعاً
فهل ممکن ان الغزاله تطلع،
غرض از این قطعه بیت آخر است، چه هرکه لفظ ذنب السرحان و غزاله بشنود حالی خاطرش به دم گرگ و آهوبره شود و مراد از این چیزی دیگریست، دیگری گوید:
من ز قاضی یسار می جستم
اوبزرگی نمود داد یمین،
پندارند که دست چپ و راست است و شاعر از یسار مال و از یمین سوگند خواسته است، دیگری گوید:
ای سرو بلند پیش بالای تو پست
در شاخ تو آویخته ام برگت هست
پندارد که شاخ و برگ درخت میخواهد،
و من وقتی به ترمذ بودم انباری پیوسته بنزدیک من بودی، گفته های خود بر من عرض کردی و ازصلاح و فساد آن بپرسیدی، روزی در بازار نشسته بود پسری طباخ برو گذشت و او را بچشم خوش آمد و این بیت درمعنی او بگفت:
آن کودک طباخ بر آن چندان نان
ما را بلبی همی ندارد مهمان،
حال با من بگفت و نام این صنعت بپرسیداو را بیاموختم و غرض ازین لبی است که چون بشنوند پندارند که لب نان خواسته است و مراد او خود لب کودک است و انباری را از این بسیار درافتادی از راه طبع نه از راه علم، (از حدائق السحر فی دقائق الشعر صص 4239)
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
سست کردن، (از ’وه ن’) (منتهی الارب) (آنندراج) (ترجمان القرآن) (تاج المصادر بیهقی) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
به گمان افکندن، (تاج المصادر بیهقی)، در شک افکندن، (غیاث اللغات)، بگمانی افکندن یا رفتن دل بسوی چیزی بی قصد آن، (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از ایهاج
تصویر ایهاج
آتش افروختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ایهال
تصویر ایهال
در ربودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ایهاف
تصویر ایهاف
آسان گشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ایهان
تصویر ایهان
سست کردن بی ارزش کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ایهام
تصویر ایهام
در وهم و گمان افتادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ایهات
تصویر ایهات
دریغا که رفت دور شد بو گرفتن بویناکی گوشت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ایهام
تصویر ایهام
به شک و گمان انداختن، آوردن کلمه ای که دارای دو معنی باشد، یکی نزدیک و دیگری دور. و ذهن شنونده ابتدا به طرف معنی نزدیک برود و سپس به معنی دور که مقصود گوینده است متوجه شود، جمع ایهامات
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ایهام
تصویر ایهام
إيهامٌ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از ایهام
تصویر ایهام
Allusiveness
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از ایهام
تصویر ایهام
allusivité
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از ایهام
تصویر ایهام
암시성
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از ایهام
تصویر ایهام
ایہام
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از ایهام
تصویر ایهام
imalılık
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از ایهام
تصویر ایهام
ushawishi wa maana ya siri
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از ایهام
تصویر ایهام
ইঙ্গিতপূর্ণতা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از ایهام
تصویر ایهام
רמיזיות
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از ایهام
تصویر ایهام
暗示性
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از ایهام
تصویر ایهام
toespelingrijkheid
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از ایهام
تصویر ایهام
सांकेतिकता
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از ایهام
تصویر ایهام
kiasan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از ایهام
تصویر ایهام
ความเป็นนัย
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از ایهام
تصویر ایهام
alusividad
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از ایهام
تصویر ایهام
alusividade
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از ایهام
تصویر ایهام
隐喻性
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از ایهام
تصویر ایهام
aluzyjność
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از ایهام
تصویر ایهام
алюзивність
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از ایهام
تصویر ایهام
Andeutung
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از ایهام
تصویر ایهام
аллюзивность
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از ایهام
تصویر ایهام
allusività
دیکشنری فارسی به ایتالیایی