جدول جو
جدول جو

معنی اینوت - جستجوی لغت در جدول جو

اینوت
(اَ / اِ)
عامیانه، بی پرده (گفتار) پوست کنده (گفتار). صریح. صریحاً. بالصراحه. گفتۀ روشن و کمی تند نسبت به شنونده ناشی از صراحت خلق و راستگویی گوینده. (یادداشت مؤلف). راست و صریح. بی پرده. بی پروا: حقیقت را رک پوست کنده می گویم. (فرهنگ فارسی معین).
- رک و راست، صاف و پوست کنده: ’من رک و راست حرف می زنم’ (فرهنگ فارسی معین).
، صریح اللهجه، آنکه رک و صریح حرف زند. آنکه سخن بی پرده گوید. رک گوی. یک لخت. بی شیله و پیله. (از یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اینفت
تصویر اینفت
آیفت، حاجت، نیاز، خواهش، درخواست، بهره، سود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مینوت
تصویر مینوت
پیش نویس، چک نویس
فرهنگ فارسی عمید
(چینْ وَ)
پلن، محقق فرانسوی که تتبعات او در ادبیات قرون وسطی فرانسه مایۀ شهرت او شده است مولد بسال 1800م، / 1214 هجری قمری و وفات در سنۀ 1881م، / 1295 هجری قمری
لغت نامه دهخدا
(نَ)
حاجت از کسی خواستن و استدعای مطلبی نمودن. (برهان) (هفت قلزم) (آنندراج). عریضه و استدعا و درخواست. (ناظم الاطباء). اما کلمه مصحف آیفت است. (حاشیۀ برهان چ معین). رجوع به آیفت شود.
لغت نامه دهخدا
(عَ / عِ)
سخت بدگل. سخت زشت. (یادداشت مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
مسودۀ مطلبی که کسی بنویسد تا بعد مبیضه شود، (فرهنگ نظام)، پیش نویس، سواد، مقابل بیاض
لغت نامه دهخدا
(نْتْ / نَ)
تو را این، چنان که گویند:اینت میرسد، یعنی تو را این میرسد. (برهان) (هفت قلزم). این تو را. (آنندراج) (انجمن آرا) :
چشمت همیشه مانده بدست توانگران
تا اینت بدره آرد و آن خز و آن حریر.
ناصرخسرو.
لغت نامه دهخدا
تصویری از مینوت
تصویر مینوت
پیش نویس، سواد
فرهنگ لغت هوشیار
این ترا ترا این: اینت میرسد، زهی، به به، خه خه، مرحبا، آفرین، در مورد تعجب نیز بکار میرود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مینوت
تصویر مینوت
((نُ))
پیش نویس
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اینت
تصویر اینت
((نَ یا نْ تْ))
این ترا، ترا این، زهی ! به به ! در مورد تعجب نیز به کار می رود
فرهنگ فارسی معین
پیش نویس، چرک نویس
متضاد: پاک نویس
فرهنگ واژه مترادف متضاد
آفرین، احسنت، خه خه، زهی، قس
فرهنگ واژه مترادف متضاد