جدول جو
جدول جو

معنی اینه - جستجوی لغت در جدول جو

اینه(نَ / نِ)
صورت قابل تلفظ ’ینه’ علامت نسبت که در آخر کلمات آید چون: پلاسینه. نرینه. مکینه. عنبرینه. دیرینه و... رجوع به ’ینه’ شود
لغت نامه دهخدا
اینه
این است، آینه
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ایمنه
تصویر ایمنه
(دخترانه)
آمنه
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از امینه
تصویر امینه
(دخترانه)
مؤنث امین
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ایده
تصویر ایده
(دخترانه)
فکر نو، فکر و اندیشه، رأی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ایده
تصویر ایده
اندیشه، فکر، عقیده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از امنه
تصویر امنه
تودۀ هیزم، پشتۀ هیزم، پشتواره
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ابنه
تصویر ابنه
دختر، بنت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اشنه
تصویر اشنه
شناوری، شنا، رفتن مسافتی در آب با حرکت دادن دست ها و پاها، اشناب، اشناه، شناو، شناه، آشناب، آشناه، سباحت، آشنا، شنار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اشنه
تصویر اشنه
نوعی خزه که در نواحی معتدل، مرطوب و باتلاقی می روید، اشنان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آینه
تصویر آینه
آیینه، سجنجل، مرآت، قطعۀ شیشه که در پشت آن قلع و جیوه مالیده باشند، نور را منعکس می کند و انسان چهرۀ خود را در آن می بیند، به اندازه ها و شکل های مختلف ساخته می شود
کنایه از هر چیز روشن و پاک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ایمه
تصویر ایمه
اکنون، زمان یا لحظه ای که در آن هستیم، این زمان، این هنگام، همین دم، در این وقت، همینک، اینک، الآن، فی الحال، حالیا، الحال، ایدون، فعلاً، نون، همیدون، ایدر، بالفعل، کنون، عجالتاً، حالا
این چنین
این همه
یاوه، بیهوده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اجنه
تصویر اجنه
جنّ ها، جمع واژۀ جنّ
جنین ها، نوزادان، جمع واژۀ جنین
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اعنه
تصویر اعنه
عنان ها، لگام ها، دهانه های اسب، دوال لگام که سوار به دست می گیرد، جمع واژۀ عنان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اسنه
تصویر اسنه
سنان ها، قطعه های آهن نوک تیز که بر سر چوب دستی یا نیزه نصب کنند، سرنیزه ها، جمع واژۀ سنان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ایمه
تصویر ایمه
این زمان، اینهمه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسنه
تصویر اسنه
جمع سنان، سر نیزه ها، جمع سن، دندان ها
فرهنگ لغت هوشیار
در تازی: گره چوب، آک (عیب)، میخچه دژک گره عقده گره در رسن گره در چوب دژک نی یعنی گره آن، سر حلقوم شتر، دشمنی عداوت کینه، عیب آهو تباهی و صمت، بیماری ضد طبع، یک نوع خارش و بیماری که در مقعد بروز میکند و شخص خواهش مینماید تا مردی را بروی خود کشد تا با او آن کند که با زنان کنند
فرهنگ لغت هوشیار
جمع جنین، زه ها (جنین زه) رمن نادرست از جنی رمن درست جنه است پریان در عربی، جمع جنین و در تداول فارسی زبانان بغلط، جمع جن است و معنی پریان از آن اراده میشود. توضیح (جن) خود اسم جمع و مفرد آن جنی بزیادت یاء مشدد است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ایله
تصویر ایله
گوزن ماده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اشنه
تصویر اشنه
گلسنگ، آلگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارنه
تصویر ارنه
مرزدوکرت مایه پنیر، پنیرتر، دستار
فرهنگ لغت هوشیار
آیینه یا آینه آسمان. آیینه آسمان . یا آینه بخت. آیینه بخت یا آینه پیل. آیینه پیل. آیینه پیل یا آینه چرخ. آیینه چرخ یا آینه چینی. آیینه چینی یا آینه خاوری. آیینه خاوری یا آینه دق. آیینه دق یا آینه رومی. آیینه رومی یا آینه زانو. آیینه زانو یا آینه سوزان. آیینه سوزان یاآینه گردان. آیینه ه گردان یا آینه گیتی نما (ی)، جام شراب
فرهنگ لغت هوشیار
جمع عنان، لگام ها افسارها جمع عنان لگامها دهانه ها افسارها دوالها
فرهنگ لغت هوشیار
این ترا ترا این: اینت میرسد، زهی، به به، خه خه، مرحبا، آفرین، در مورد تعجب نیز بکار میرود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ایشه
تصویر ایشه
خبر چین، جاسوس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ایده
تصویر ایده
فرانسوی مونه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ابنه
تصویر ابنه
((اُ نِ))
عقده، گره، گره در رسن، چوب، قوزک ساق، عیب، کینه، نام بیماری خارش مقعد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اجنه
تصویر اجنه
((اَ جِ نُِ))
در عربی جمع جنین و در فارسی به غلط جمع جن گویند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اسنه
تصویر اسنه
((اَ س ِ نَّ))
جمع سنان، دندان ها، سرهای نیزه ها، سرهای عصاها
فرهنگ فارسی معین
تصویری از الینه
تصویر الینه
((اِ نِ))
از خود بیگانه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اینت
تصویر اینت
((نَ یا نْ تْ))
این ترا، ترا این، زهی ! به به ! در مورد تعجب نیز به کار می رود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ایمه
تصویر ایمه
((اِ مَ))
اکنون، این دم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ایده
تصویر ایده
((دِ))
اندیشه، فکر، عقیده، تصور، رأی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ایده
تصویر ایده
آرمان، اندیشه، مونه، رای
فرهنگ واژه فارسی سره