جدول جو
جدول جو

معنی اینسه - جستجوی لغت در جدول جو

اینسه
(سَ / سِ)
هر چیز بسته را گویند که به دشواری وا شود و دیر حل گردد و ظاهراً این لغت با انیسه تصحیف خوانی شده است و در اصل لغت انبسته است. (برهان) (ناظم الاطباء). رجوع به انبسته شود، زعفران. (مهذب الاسماء) ، خون سیاوشان. (مهذب الاسماء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از انیسه
تصویر انیسه
(دخترانه)
همدم
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از انیسه
تصویر انیسه
آتش، آنچه از سوختن چوب یا زغال یا چیز دیگر به وجود می آید و دارای روشنی و حرارت است، مخ، نار، ورزم، تش، آذر، وراغ، برزین، اخگر
فرهنگ فارسی عمید
(هََ سَ / سِ)
هر چیز بسته شده که بدشواری وا شود. و افسرده و منجمد شده. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
کلام بیهوده و بی معنی و هرزه، (اشتینگاس) (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(چِ)
ایمره، سیاستمدار کمونیست مجارستانی و نخست وزیر آن کشور در سالهای 1953- 1955 میلادی وی بسال 1958 میلادی کشته شد
لغت نامه دهخدا
(اَ سَ)
آرزو و اشتیاق. (برهان) (هفت قلزم) (جهانگیری) (ناظم الاطباء).
لغت نامه دهخدا
(اَ سَ / سِ)
هرچیز بسته که بدشواری از هم جدا شود. (برهان). هرچیز بسته و منعقد که بدشواری از هم جدا گشته و حل گردد. (ناظم الاطباء) (آنندراج). هر بستگی که بدشواری حل گردد و آنرا انیشه نیز گویند. (شرفنامۀ منیری). رجوع به انبسته شود
لغت نامه دهخدا
(اَ سَ)
مؤنث انیس یعنی زن انس گیرنده. (ناظم الاطباء).
لغت نامه دهخدا
(نَ / نِ)
صورت قابل تلفظ ’ینه’ علامت نسبت که در آخر کلمات آید چون: پلاسینه. نرینه. مکینه. عنبرینه. دیرینه و... رجوع به ’ینه’ شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از انیسه
تصویر انیسه
آتش
فرهنگ لغت هوشیار
برای این
فرهنگ گویش مازندرانی
این جا
فرهنگ گویش مازندرانی
این است، آینه
فرهنگ گویش مازندرانی