- ایندکس
- نمایه
معنی ایندکس - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
فهرست، انگشت شهادت، فهرست حروف الفبائی کتاب
((اَ دِ))
فرهنگ فارسی معین
سبابه، انگشت شهادت، انگشتی (چاپ)، فهرست الفبایی نام ها و موضوع ها و عنوان ها و غیره که معمولاً در آخر کتاب می آید (واژه فرهنگستان)، عدد یا علامتی که در سمت چپ یا راست و در بالا یا پایین عضوی از یک مجموعه یا جمله
فهرست، شماره ای که روی نامه های اداری می نویسند و نامه با آن شماره در دفترهای مخصوص ثبت می شود، انگشتی
پیورز برنایشت، نابدین شاخه ای از دین ترسایی
یکی از فرقه های بنیادگرای مسیحیت که از واتیکان اطاعت نمی کند و بیشتر در شبه جزیرۀ بالکان و اروپای شرقی رواج دارد، پیرو کلیسای ارتدکس مثلاً مسیحی ارتدکس، مربوط به کلیسای ارتدوکس مثلاً عقاید ارتودکس، دارای اعتقاد سرسختانه به یک مذهب یا نظریه
پشت و پناه پشتیبان پشتیوان حامی حمایت کننده
کمی مقابل بسیاری
فرانسوی نشانه
ندیم مقرب مصاحب، جمع ایناقان
انس و الفت دادن
پشت و پناه، پشتیبان، برای مثال چرا رانی کسی را از بر خویش / که اندخسش نباشد جز در تو (سراج الدین راجی- مجمع الفرس - اندخس) ، بن مضارع اندخسیدن
انس دادن، انس گرفتن، چیزی را دیدن و احساس کردن، صدا را شنیدن
انس دادن، انس گرفتن، دمسازی
کم، قلیل، قطره، چیزکم کم مقابل بیش بسیار، کوتاه: مدتی اندک
اکنون، این زمان اکنون این زمان الحال، این است، این ها، (پس (ابوعلی بن سینا) گفت: مرا مردی می باید که غرفات و محلات گرگان را همه شناسد بیاوردند و گفتند: اینک خ) یا اینک اینک، برای تاکید آید همین دم الساعه، اشاره بنزدیک مقابل آنک آنک
اشاره به نزدیک، این، این است
اکنون، زمان یا لحظه ای که در آن هستیم، این زمان، این هنگام، همین دم، در این وقت، حالا، فعلاً، همیدون، عجالتاً، همینک، ایدر، بالفعل، کنون، الحال، الآن، نون، فی الحال، حالیا، ایدون، ایمه
اکنون، زمان یا لحظه ای که در آن هستیم، این زمان، این هنگام، همین دم، در این وقت، حالا، فعلاً، همیدون، عجالتاً، همینک، ایدر، بالفعل، کنون، الحال، الآن، نون، فی الحال، حالیا، ایدون، ایمه
نام حرف بیست و چهارم الفبای فرانسه، حرفی که در معادلات ریاضی نشان دهنده مجهول است، مجازاً عنوانی برای شخص یا چیزی که مشخصاتش معلوم نیست
کم، هر چیز خرد و کم
اندک اندک: کم کم،برای مثال اندک اندک به هم شود بسیار / دانه دانه ست غله در انبار (سعدی - ۱۸۱)
اندک اندک: کم کم،
Few, Meager
несколько , скудный
wenige, dürftig
небагато , мізерний
kilka, skromny
少数的 , 微薄的
poucos, escasso
pochi, scarso
pocos, escaso
peu, maigre
weinig, schaars
น้อย , ขาดแคลน
sedikit