جدول جو
جدول جو

معنی ایناتان - جستجوی لغت در جدول جو

ایناتان
دهی است از دهستان قائد رحمت بخش زاغه شهرستان خرم آباد و 110 تن سکنه دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اَ)
دهی است از بخش راین شهرستان بم با 100 تن سکنه. آب آن از چشمه و محصول آن غلات، حبوب و لبنیات است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
قصبه ای است از بخش نوبران شهرستان ساوه با 1712 تن سکنه، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
نخست برآمدن پای مولود وقت زادن، (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء)، فرزند نگونسار زادن، (المصادر زوزنی)
لغت نامه دهخدا
جمع واژۀ این:
همه تفاخر آنان بجود و دانش بود
همه تفاخراینان بغاشیه است و جناغ،
منجیک،
ایشان بعزیمت رفتند و اینان بخراسان آمدند، (فارسنامۀ ابن البلخی ص 102)، گفت شما چه مردمانید، گفتم منم ابرون و اینان فلان و فلان، (تاریخ بخارا)، اسماعیل علیه السلام از هاجر بزاد پس ساره را حسد آمد گفتا اینانرا از پیش من ببرید، (مجمل التواریخ و القصص)، آورده اند که سپاه دشمن بی قیاس بود و اینان اندک و جماعتی آهنگ گریز کردند، (گلستان)،
من ترک مهر اینان در خود نمیشناسم
بگذار تا بیاید بر من جفای آنان،
سعدی،
مظهر صنع رأی اینان است
جنت عدن جای اینانست،
اوحدی،
شراب لعل کش و روی مه جبینان بین
خلاف مذهب آنان جمال اینان بین،
حافظ
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
ناخوش بوی شدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). بوی بد گرفتن. (ناظم الاطباء). گندا شدن. (تاج المصادر بیهقی). بدبوی و گندیده شدن. (از اقرب الموارد) ، سخت دم زدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). بشدت نفس کشیدن. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(یَ)
دهی است از دهستان قره کهریز بخش سربند شهرستان اراک، واقع در 42000گزی خاوری آستانه، با 293 تن سکنه. آب آن از قنات و راه آن ماشین رو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(بَ)
دهی از دهستان دره صیدی بخش اشترینان است که در شهرستان بروجرد واقع است و 486 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(اِ نَ)
در حالت رفعی، دو، دو زن
لغت نامه دهخدا
یعنی کسی که خداوند او را عطا فرموده است، چهار تن به این نام بوده اند:
نخست پدر مادر (جد مادری) یهویاکین که از جانب یهویاقیم برای معذب ساختن اوریای نبی مأمور بود و او بسیار الحاح کرد که نبوات یرمیای نبی را نسوزانند، و سه تن دیگر در ’ایام عزرا’ به این نام بوده اند. (از قاموس کتاب مقدس)
لغت نامه دهخدا
(هَِ بَ / بِ فَ پَ رُ تَ)
بدینگونه، اینچنین، همانند این:
که بیدار گردید یکسر ز خواب
مگیرید بر بد بدینسان شتاب،
فردوسی،
بدین تلخی که کرد این صبر ازاینسان
چنین شیرین که کرد این شاخ شکر،
ناصرخسرو، در مقدار نیمه شب درآمدن، (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
نام یکی از دهستانهای بخش اردل شهرستان شهرکرد در جنوب باختری شهرکرد واقع و کوهستانی است و مهمترین کوههای آن عبارتند از:
1 - کوه کره در باختر که بلندترین قلۀ آن به ارتفاع 3618 گز است، 2 - کوه اسبیان در شمال دهستان که در جهت خاور به باختر کشیده شده است در باختر به ارتفاع زردکوه بختیاری میرسد، 3 - کوه محمود که در جنوب آبادی چشمه خواجه واقع شده است، رودخانه های این دهستان همان شعبات رودخانه کوهرنگ است که از دامنه های جنوب خاوری زردکوه سرچشمه میگیرند، هوای دهستان معتدل و ییلاقی و آب قراء آن از چشمه و قنات و رودخانه های محلی تأمین میشود، محل ییلاق طوایف دینارانی اطراف ایزه و مالامیر میباشد این دهستان از 12 آبادی کوچک و بزرگ تشکیل شده و جمعیت آن 1211 تن است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 10)
دهی است از دهستان آلان بخش سردشت شهرستان مهاباد و در حدود 100 تن سکنه دارد، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
دهی است از دهستان غاربخش ری شهرستان تهران، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
(نِ)
جایی که در آن سلاح جنگ نگهداری کنند: چون کیخسرو به همدان فرودآمد و همدان را زینستان ایرانشهر نام بود یعنی خزینۀ سلاحها. (تاریخ قم ص 79). و رجوع به زین شود
لغت نامه دهخدا
دهی از دهستان ترگوراست که در بخش سلوانای شهرستان رضائیه واقع است و 103 تن سکنه دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(اِ)
پایتخت دولت ماد قدیم. همدان امروزی. (یادداشت مؤلف). نام باستانی پایتخت مادها که امروز همدان نامیده شود. پایتخت پادشاهان ماد که در آنجا کاخها داشته اند و دیوکوس بنیانگذار دولت ماد آنجا را به پایتختی برگزیده بود و بعدها نیز سلاطین اشکانی (پارت) در ایام تابستان و بهار برای استفاده از هوای خنک بدان شهر می رفتند. در فرس قدیم هنگمتانه (اکباتان) به معنی مکان اجتماع خوانده می شود ولی رأی پروفسور پوبل این است که معنی این لفظ قلعۀ مادها یا چیزی نظیر قلعه است که با لفظ ماد ترکیب شده است. (از کرد و پیوستگی نژادی و تاریخی اوص 70 و 72 و 160). و رجوع به همدان و هگمتانه شود
لغت نامه دهخدا
(جَ)
دهی است از دهستان سرولایت در بخش سرولایت شهرستان نیشابور. دارای 200 تن سکنه است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9) ، تخمین و حدس و هر چیز مشکوک. (ناظم الاطباء) ، سخن عجیب و سخن از روی شک و ریب. (برهان) (آنندراج) (هفت قلزم) (ناظم الاطباء) ، چندان و چندین. (برهان) (آنندراج) (هفت قلزم) :
ایزد هفت آسمان کرده ست اندر قران
لعنت اینند جای بر تن دیو دژم.
منوچهری.
، نام درخت مهک و اصل السوس. (رشیدی). رجوع به ایدند شود
لغت نامه دهخدا
(اَ تَ)
آلبرت (1879- 1955 میلادی). عالم بزرگ فیزیک دان نظری. متولد در اولم (آلمان). در مونیخ و آراو (سویس) و زوریخ تحصیل کرد. در 1905م. به تابعیت سویس درآمد. در همین سال سه مقاله منتشر کرد که هر یک پایۀ شعبه جدیدی در علم فیزیک گردید. در یکی از آنها نظریۀ کوانتوم را در توجیه پدیدۀ نور و برق بکار برد. (جایزۀ نوبل 1921م. فیزیک را بمناسبت تحقیقاتش در این موضوع برد). مقالۀ دوم در باب رابطۀ جرم و انرژی بود که اساس محاسبۀ انرژی اتمی است. مقالۀ سوم، بعنوان روان برق اجسام متحرک مشتمل بر نظریۀ نسبیت (خاص) بود که اسم اینشتن بآن پیوسته است.
(یک نسخۀ دستی از این مقاله در 1944م. بمبلغ 6000000 دلار در کشورهای متحدۀ آمریکا فروخته شد. و اینک در کتاب خانه کنگره در واشنگتن است). در همان سال مقاله ای در حرکت براونی منتشر نمود. در 1909م. استاد فیزیک نظری در دانشگاه زوریخ شد. در 1913م. عضو آکادمی علوم پروس در برلین گردید. در 1914م. استاد فیزیک نظری دانشگاه برلین شد، و دگربار بتابعیت آلمان درآمد. در همان سال بمدیریت مؤسسۀ فیزیکی کایزر ویلهلم در برلن منصوب گردید، وهر دو سمت را تا 1933م. داشت. در 1916م. نظریۀ نسبیت عمومی را منتشر کرد. در 1929م. نظریۀ میدان واحدرا اعلام کرد که هدفش توجیه پدیده های گرانش و برقاطیس و زیراتمی بوسیلۀ یک دستگاه از قوانین است. در 1950م. ودگر بار در 1953م. صورت تجدیدنظرشدۀ این نظریه را منتشر ساخت. در اواخر سال 1949م. نظریۀ عمومی گرانش را منتشر کرد که قدم دیگری در نظریۀ میدان واحد بود. اینشتن 25 سال آخر عمر را صرف تحقیق در نظریۀ میدان واحد کرد ولی تا هنگام مرگ تحقیقات خود را در اثبات این نظریه کافی نمیدانست. در 1933م. که اینشتن در سفر انگلستان و کشورهای متحدۀ امریکا بود، آلمان نازی اموال او را مصادره کرد و وی را از کار برکنار نمود. اینشتن دعوت مؤسسۀ تحقیقات عالیۀ پرینستن را که قبل از این واقعه بعمل آمده بود پذیرفته به کشورهای متحده آمریکا مهاجرت کرد و در پرینستن سکنی گزید و در 1940م. بتابعیت کشورهای متحدۀ آمریکا درآمد. اینشتن از پدران عصر اتم است. نظریات وی در بسط تحقیقات اتمی تأثیر فراوان داشته است. در ماه اوت 1939م. در نامه ای که به روزولت رئیس جمهور کشورهای متحدۀ آمریکا نوشت وی را از پیشرفتهای آلمان در شکافتن هستۀ اتم آگاه کرد و او را برانگیخت تا تحقیق جدی اتم شکنی را در کشورهای متحده مقرر کند. این تحقیقات منجر به ساختن بمب اتمی گردید. اینشتن زندگی آرامی داشت. موسیقی کلاسیک را بسیار دوست میداشت و خودش ویولن مینواخت. نسبت به مظلومین سیاسی و اقتصادی شفقت فراوان داشت. پس از مرگ وایزمن (1952م.) ریاست جمهوری مملکت اسرائیل باو پیشنهاد شد ولی نپذیرفت. اگر چه ثروتی نداشت به پول اهمیتی نمیداد. (دائره المعارف فارسی) ، مرد کر. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، مرد شجاع. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء). سخت شجاع. (از اقرب الموارد) ، دشت بی پایان. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). دشت بی پایان و شهری که در آن آثاری نباشد. (از اقرب الموارد) ، سنگ تابان. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، کوه بلند دشوارگذار. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). کوه دراز. ج، ایاهم. (مهذب الاسماء)
لغت نامه دهخدا
(نِ / سِ)
مرکب از: بی + مضایقه، بیدریغ. (یادداشت مؤلف). بدون اعتراض. بزودی و فوراً قبول کرده. بدون امتناع. رجوع به بیدریغ شود
لغت نامه دهخدا
(اَ نِ / اَ سِنِسْ تْ)
نام پدرزن وامق است که عاقبت وامق او را بکشت (در داستان وامق و عذرای عنصری). (سروری) (برهان) :
بفرمود تا اسنستان پگاه
بیامد بنزدیک رخشنده ماه
بدو داد فرخنده دخترش را
بگوهر بیاراست اخترش را.
عنصری
لغت نامه دهخدا
ناتان (به معنی داده شده) پیغمبری در یهودیه بود در ایام داود و سلیمان وی مشیر و ترجمه نگار داود و سلیمان بود و چون از عزمی که داود برای بنای هیکل داشت مطلع گشت در خلال این احوال خدای تعالی وی را الهام فرمود که به داود اخبار دهد که خداوند رای و قصد وی را تحسین فرموده لیکن اتمام آن را به پسرش موکول داشته، علیهذا داود از برای نیل بدین موهبت عظمی سجدۀ شکرانه بجای آورد، و چون داود در مطلب اوریا عصیان ورزید خداوند ناتان را از برای تنبیه وی مأمور داشته فرمود که وی را از قصاص و انتقام بترساند، اما معلوم نیست که این ناتان پدر ’عزریاهو’ رئیس وکلا و پدر ’زابود’ کاهن بود، یا اینکه مرد دیگری است که به این اسم نامیده شده است، (از قاموس کتاب مقدس ص 864)
نام پادشاه نبطی هاست که در اواخر قرن هفتم پیش از میلاد میزیسته و بنقل کتیبه های آشوری به دست آشور بانی پال مغلوب شده، رجوع به تاریخ اسلام ص 15 شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از انتان
تصویر انتان
بو گرفتن بدبوی شدن بدبویی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اینان
تصویر اینان
جمع این ضمیر اشاره برای اشخاص نزدیک مقابل آنان: (آورده اند که سپاه دشمن بی قیاس بود و اینان اندک)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ایلاقان
تصویر ایلاقان
ترکی جایباش ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اینان
تصویر اینان
((ضم.))
جمع این، ضمیر اشاره برای اشخاص نزدیک، مقابل آنان
فرهنگ فارسی معین
این یکی، این
فرهنگ گویش مازندرانی