به یمین درآمدن، (از ’ی م ن’) (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)، از جانب یمین آمدن، (ناظم الاطباء)، اراضی موقوفه، کسی که دارای اراضی باشد که پادشاه بوی بخشیده باشد، (ناظم الاطباء)، آنکه دارای اراضی موقوفه باشد، (اشتینگاس) (ناظم الاطباء) ائمان، اعتمادکردن، (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء)
به یمین درآمدن، (از ’ی م ن’) (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)، از جانب یمین آمدن، (ناظم الاطباء)، اراضی موقوفه، کسی که دارای اراضی باشد که پادشاه بوی بخشیده باشد، (ناظم الاطباء)، آنکه دارای اراضی موقوفه باشد، (اشتینگاس) (ناظم الاطباء) ائمان، اعتمادکردن، (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء)
در برخی لهجه ها این صورت در کلمات مختوم به ’الف’ و ’واو’ و ’یاء’ بجای ضمیر ’ایم’ بکار رود و درکلمات غیرمختوم به ’الف’ یا ’یاء’ و ’واو’ بصورت ’یمان’ استعمال شود که بجای ’یم’ ضمیر فاعلی اول شخص باشد و بصورت مفرد امر و مفرد ماضی غایب به آخر کلمات ملحق میشود: گفتیمان، رفتیمان، رویمان: و گر مستان مستیم از توایمان و گر بی پا و دستیم از توایمان و گر هندو وگر گبر و مسلمان بهر ملت که هستیم از توایمان، باباطاهر، ما کار زمانه نیک دیدستیمان از کار زمانه زان بریدستیمان، ؟ (از یادداشت بخط مؤلف)
در برخی لهجه ها این صورت در کلمات مختوم به ’الف’ و ’واو’ و ’یاء’ بجای ضمیر ’ایم’ بکار رود و درکلمات غیرمختوم به ’الف’ یا ’یاء’ و ’واو’ بصورت ’یمان’ استعمال شود که بجای ’یم’ ضمیر فاعلی اول شخص باشد و بصورت مفرد امر و مفرد ماضی غایب به آخر کلمات ملحق میشود: گفتیمان، رفتیمان، رویمان: و گر مستان مستیم از توایمان و گر بی پا و دستیم از توایمان و گر هندو وگر گبر و مسلمان بهر ملت که هستیم از توایمان، باباطاهر، ما کار زمانه نیک دیدستیمان از کار زمانه زان بریدستیمان، ؟ (از یادداشت بخط مؤلف)