جدول جو
جدول جو

معنی ایماس - جستجوی لغت در جدول جو

ایماس
(اِ تِنْ)
بر مساس و بسودن اندام قادر گردیدن زن و سودن، (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
ایماس
بر ماسیدن پر ماسیدن (دست مالیدن به چیزی)
تصویری از ایماس
تصویر ایماس
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از الماس
تصویر الماس
(دخترانه و پسرانه)
نام سنگی قیمتی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از تیماس
تصویر تیماس
(پسرانه)
جنگل، بیشه
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ایمان
تصویر ایمان
(پسرانه)
یقین داشتن به درستی اندیشه یا امری، اعتقاد به وجود خداوند و حقیقت رسولان و دین
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ایناس
تصویر ایناس
انس دادن، انس گرفتن، چیزی را دیدن و احساس کردن، صدا را شنیدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از الماس
تصویر الماس
سنگی بی رنگ، گران بها، تشکیل شده از کربن خالص، با ضریب شکنندگی بالا و توان پراکندگی زیاد. سخت ترین جسم شناخته شده است
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اخماس
تصویر اخماس
خمس ها یک پنجم ها، جمع واژۀ خمس
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ایمان
تصویر ایمان
گرویدن، عقیده داشتن، مقابل کفر، در فقه تصدیق و عمل به احکام دین یعنی اقرار به لسان و عمل به ارکان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ایماق
تصویر ایماق
اویماق، قبیله، طایفه، دودمان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دیماس
تصویر دیماس
گودال زیرزمینی، حمام، قبر
فرهنگ فارسی عمید
یکی از پنج تن سران تاتار بود، وی و تاینال در جنگ باجلال الدین خوارزمشاه بسال 625 هجری قمری مهتر ایشان بودند، رجوع به تاریخ مغول اقبال ص 122 و تاینال شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از ایلاس
تصویر ایلاس
گواژه زدن (گواژه کنایه)
فرهنگ لغت هوشیار
کنایه و اشاره، پر خیده نمار، لتره (سخن رمز)، گواژه (کنایه)، پیچه، نمار کردن اشاره کردن، اشاره کنایه رمز، تعریض خطاب بی اشارت و عبارت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ایماژ
تصویر ایماژ
فرانسوی انگاره پیکره نشان گواژه
فرهنگ لغت هوشیار
تابیدن، دزدیده نگریستن، نماریدن (اشاره کردن) درخشیدن تافتن تابیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ایماق
تصویر ایماق
ترکی تبار قبیله طایفه دودمان، جمع ایماقات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دیماس
تصویر دیماس
گودال زیر زمینی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اخماس
تصویر اخماس
پنج شدن پنج تاشدن پنج تایی
فرهنگ لغت هوشیار
برکت ها، قوت ها، توانائیها اعتماد کردن، زنهار دادن اعتماد کردن، زنهار دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اشماس
تصویر اشماس
آفتابناکی رماندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارماس
تصویر ارماس
جمع رمس، گو رها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اعماس
تصویر اعماس
پنهان کردن ناپدید کردن
فرهنگ لغت هوشیار
سنگی گرانبها را گویند که عبارت است از کربن خالص متبلور در هندوستان و برزیل و برخی کشورهای دیگر که به شکل کریستال در دکانها به رنگهای مختلف دیده میشود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انماس
تصویر انماس
آشوب انگیزی تبه انگیزی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ایناس
تصویر ایناس
انس و الفت دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اخماس
تصویر اخماس
((اِ))
پنج شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اخماس
تصویر اخماس
((اَ))
جمع خمس
فرهنگ فارسی معین
تصویری از الماس
تصویر الماس
گرفته شده از یونانی، از سنگ های گرانبها و کمیاب که دارای سختی و درخشندگی خاصی می باشد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ایناس
تصویر ایناس
انس دادن، انس گرفتن، دمسازی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ایمان
تصویر ایمان
جمع یمین، سوگندها
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ایمان
تصویر ایمان
گرویدن، باور داشتن، ایمن کردن، امان دادن، اعتقاد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ایماق
تصویر ایماق
((اُ))
قبیله، دودمان، جمع ایماقات
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ایماژ
تصویر ایماژ
نقش، انگاره، تصویر ذهنی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ایمان
تصویر ایمان
باور، باورداشت، گرایش
فرهنگ واژه فارسی سره