جدول جو
جدول جو

معنی ایما - جستجوی لغت در جدول جو

ایما
(دخترانه)
اشاره
تصویری از ایما
تصویر ایما
فرهنگ نامهای ایرانی
ایما
اشاره کردن با حرکات چشم و ابرو یا دست، به رمز و مجاز سخن گفتن
تصویری از ایما
تصویر ایما
فرهنگ فارسی عمید
ایما
(اَ)
صاحب منتهی الارب در ذیل ’اما’ آرد: گاهی بجهت ثقل تضعیف میم اول آن را به یا بدل کنند چنانکه در قول عمر بن ربیعه آمده: راءت رجلاً ایما اذ الشمس عارضت فیضحی و ایما بالعشی فیحضر. (منتهی الارب). رجوع به ’امّا’ شود
لغت نامه دهخدا
ایما
(اَیْ یَ)
کلمه ایست دال بر معنی کمال و همیشه صفت نکره واقع میشود. مانند: مررت برجل ایما رجل، یعنی گذشتم بر مردی که کامل بود در صفات مردی. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
ایما
(اِ تِ)
ایماء، (از فرهنگ فارسی معین)، مأخوذ از تازی اشاره و نشان دادن به انگشت و جز آن، (ناظم الاطباء)، اشاره، (فرهنگ فارسی معین) :
نهاده جهان و فلک چشم و گوش
بایما و فرمان خسرو ملک،
مسعودسعد،
غیر نطق و غیر ایما و سجل
صد هزاران ترجمان خیزد ز دل،
مولوی،
- ایما کردن، ایما و اشاره کردن نشان دادن با دست و سر و جزآن و به رمز بیان کردن، (ناظم الاطباء) :
دریابد اگر بدل کنی فکرت
بشتابد اگر کنی به چشم ایما،
مسعودسعد،
و رجوع به ایماء شود
لغت نامه دهخدا
ایما
ضمیر اشاره به جمع متکلم معالغیر ضمیر شخصی منفصل، (فرهنگ فارسی معین) : اکنون ایشان را و ما را جان همی کند یا نه ایما ماند و نه ایشان، (تاریخ سیستان)
لغت نامه دهخدا
ایما
اشاره کردن، اشاره، کنایه
تصویری از ایما
تصویر ایما
فرهنگ فارسی معین
ایما
استعاره، اشاره، تعریض، رمز، کنایه، گوشه
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ایمان
تصویر ایمان
(پسرانه)
یقین داشتن به درستی اندیشه یا امری، اعتقاد به وجود خداوند و حقیقت رسولان و دین
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ایمان
تصویر ایمان
یمین ها، راست ها، طرف راست ها، قسم ها، سوگندها، جمع واژۀ یمین
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ایماق
تصویر ایماق
اویماق، قبیله، طایفه، دودمان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ایمان
تصویر ایمان
گرویدن، عقیده داشتن، مقابل کفر، در فقه تصدیق و عمل به احکام دین یعنی اقرار به لسان و عمل به ارکان
فرهنگ فارسی عمید
برکت ها، قوت ها، توانائیها اعتماد کردن، زنهار دادن اعتماد کردن، زنهار دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ایماق
تصویر ایماق
ترکی تبار قبیله طایفه دودمان، جمع ایماقات
فرهنگ لغت هوشیار
تابیدن، دزدیده نگریستن، نماریدن (اشاره کردن) درخشیدن تافتن تابیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ایماس
تصویر ایماس
بر ماسیدن پر ماسیدن (دست مالیدن به چیزی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ایماژ
تصویر ایماژ
فرانسوی انگاره پیکره نشان گواژه
فرهنگ لغت هوشیار
کنایه و اشاره، پر خیده نمار، لتره (سخن رمز)، گواژه (کنایه)، پیچه، نمار کردن اشاره کردن، اشاره کنایه رمز، تعریض خطاب بی اشارت و عبارت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ایماژ
تصویر ایماژ
نقش، انگاره، تصویر ذهنی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ایماق
تصویر ایماق
((اُ))
قبیله، دودمان، جمع ایماقات
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ایمان
تصویر ایمان
گرویدن، باور داشتن، ایمن کردن، امان دادن، اعتقاد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ایمان
تصویر ایمان
جمع یمین، سوگندها
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ایمان
تصویر ایمان
باور، باورداشت، گرایش
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ایمان
تصویر ایمان
Creed, Faith
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از ایمان
تصویر ایمان
credo, foi
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از ایمان
تصویر ایمان
вера
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از ایمان
تصویر ایمان
Glaube
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از ایمان
تصویر ایمان
віра
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از ایمان
تصویر ایمان
wiara
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از ایمان
تصویر ایمان
信仰
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از ایمان
تصویر ایمان
crença, fé
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از ایمان
تصویر ایمان
credo, fede
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از ایمان
تصویر ایمان
credo, fe
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از ایمان
تصویر ایمان
geloof
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از ایمان
تصویر ایمان
ความเชื่อ , ศรัทธา
دیکشنری فارسی به تایلندی