- ایم
- پیسه مار زن بی شوی مرد بی زن دختر مانده ضمیر شخصی متصل فاعلی اول شخص، جمع رفته ایم، فعل هستیم: استیم: زنده ایم. توضیح آنگاه که بکلمه مختوم به (- ه) غیر ملفوظ یا حرف مصوت پیوندد بصورت نوشته شود: برده ایم داناایم و در غیر این صورت بشکل (- یم) : رفتیم خوردیم. زن بی شوی بیوه، جمع ایامی، مرد بی زن
معنی ایم - جستجوی لغت در جدول جو
- ایم
- مردی که زنش مرده باشد
![تصویری از ایم](https://jadvaljoo.ir/WordCard/amd/0/0/0/7/8/amd-0007894.jpg)
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
![تصویری از ایمن](https://jadvaljoo.ir/WordCard/amd/0/0/2/6/8/amd-0026826.jpg)
در امان، بی خوف، آسوده خاطر، برای مثال مشو ایمن که تنگدل گردی / چون ز دستت دلی به تنگ آید (سعدی - ۱۲۳) ، امین، مورد اعتماد
![تصویری از ایمه](https://jadvaljoo.ir/WordCard/amd/0/0/3/5/1/amd-0035120.jpg)
اکنون، زمان یا لحظه ای که در آن هستیم، این زمان، این هنگام، همین دم، در این وقت، همینک، اینک، الآن، فی الحال، حالیا، الحال، ایدون، فعلاً، نون، همیدون، ایدر، بالفعل، کنون، عجالتاً، حالا
این چنین
این همه
یاوه، بیهوده
این چنین
این همه
یاوه، بیهوده
![تصویری از ایمن](https://jadvaljoo.ir/WordCard/amd/0/0/3/7/1/amd-0037151.jpg)
راست، طرف راست، سمت دست راست، مقابل ایسر
خوشبخت، سعادتمند، نیک بخت، بختیار، خجسته، نیکوبخت، سفیدبخت، مستسعد، صاحب دولت، نکوبخت، طالع مند، فرّخ فال، نیک اختر، بلنداقبال، صاحب اقبال، بلندبخت، خجسته طالع، خجسته فال، سعید، مقبل، خوش طالع، اقبالمند، فرخنده بخت، فرخنده طالع، شادبخت، جوان بخت
خوشبخت، سعادتمند، نیک بخت، بختیار، خجسته، نیکوبخت، سفیدبخت، مستسعد، صاحب دولت، نکوبخت، طالع مند، فرّخ فال، نیک اختر، بلنداقبال، صاحب اقبال، بلندبخت، خجسته طالع، خجسته فال، سعید، مقبل، خوش طالع، اقبالمند، فرخنده بخت، فرخنده طالع، شادبخت، جوان بخت
![تصویری از ایمد](https://jadvaljoo.ir/WordCard/amd/0/0/4/2/0/amd-0042055.jpg)
آهن سرتیزی که بر چوب گاوآهن نصب کنند و با آن زمین را شیار کنند، گاو آهن، خیش
безопасный
sicher
безпечний
bezpieczny
seguro
sicuro
seguro
sûr, sécurisé
veilig
ปลอดภัย
أزرق بحريٌّ , أزرقٌ فاتحٌ
सुरक्षित
güvenli
salama