به لغت سریانی یکی از نامهای خدای تعالی است جل جلاله، (برهان)، مأخوذ از عبرانی نام باری تعالی، (از ناظم الاطباء)، ایل محض دلالت بر قوه و اقتدار، باسماء و کلمات عبری ملحق میشود و استعمال آن مخصوص لفظ اﷲ نیست بلکه در مورد خدایان بت پرستان نیز استعمال میشود، (قاموس کتاب مقدس)، نام خدای تعالی و ازاینجاست جزء دوم کلمات جبرئیل و میکائیل یعنی بنده های خدای عز و جل، (مؤید الفضلا) (غیاث) (آنندراج)
به لغت سریانی یکی از نامهای خدای تعالی است جل جلاله، (برهان)، مأخوذ از عبرانی نام باری تعالی، (از ناظم الاطباء)، ایل محض دلالت بر قوه و اقتدار، باسماء و کلمات عبری ملحق میشود و استعمال آن مخصوص لفظ اﷲ نیست بلکه در مورد خدایان بت پرستان نیز استعمال میشود، (قاموس کتاب مقدس)، نام خدای تعالی و ازاینجاست جزء دوم کلمات جبرئیل و میکائیل یعنی بنده های خدای عز و جل، (مؤید الفضلا) (غیاث) (آنندراج)
بزبان ترکی به معنی دوست و موافق، (برهان) (آنندراج)، دوست، یار، همراه، (فرهنگ فارسی معین)، باعث شدن: یولد الحرم ریاحاً مغصا، (ابن البیطار)، نزدیک زادن رسیدن زن، (منتهی الارب) (آنندراج)، وقت زادن آمدن، (تاج المصادر بیهقی)
بزبان ترکی به معنی دوست و موافق، (برهان) (آنندراج)، دوست، یار، همراه، (فرهنگ فارسی معین)، باعث شدن: یولد الحرم ریاحاً مغصا، (ابن البیطار)، نزدیک زادن رسیدن زن، (منتهی الارب) (آنندراج)، وقت زادن آمدن، (تاج المصادر بیهقی)
گاو کوهی باشد. (اقرب الموارد). گویند چون بیمار شود بینی خود را بر سوراخ مار نهد و بنفس مار را به جانب خود کشد چنانکه مغناطیس آهن را، چون مار را بخورد شفا یابد و به عربی بقرالوحش خوانند. و بعضی گویند ایل گوسفند کوهی است و خون او علاج کسی است که زهر بوی داده باشند. (برهان). بز کوهی. گوزن. ج، ایائل. (فرهنگ فارسی معین) (از ناظم الاطباء). گوزن و بز کوهی. (غیاث اللغات) (آنندراج). هوالذکر من الاوعال، فارسیه، گوزن و ویرا گاوگوزن نیز گویند. ج، ایایل. و قرنه مصمت بخلاف سائر الحیوانات فانها مجوفه. (از بحر الجواهر). مارخوار
گاو کوهی باشد. (اقرب الموارد). گویند چون بیمار شود بینی خود را بر سوراخ مار نهد و بنفس مار را به جانب خود کشد چنانکه مغناطیس آهن را، چون مار را بخورد شفا یابد و به عربی بقرالوحش خوانند. و بعضی گویند ایل گوسفند کوهی است و خون او علاج کسی است که زهر بوی داده باشند. (برهان). بز کوهی. گوزن. ج، ایائل. (فرهنگ فارسی معین) (از ناظم الاطباء). گوزن و بز کوهی. (غیاث اللغات) (آنندراج). هوالذکر من الاوعال، فارسیه، گوزن و ویرا گاوگوزن نیز گویند. ج، ایایل. و قرنه مصمت بخلاف سائر الحیوانات فانها مجوفه. (از بحر الجواهر). مارخوار