- ایقاق
- خوارزمی چاپلوس، انیشه (جاسوس) سخن چین (نمام)، هرزه گوی نمام سصخن چین ساعی
معنی ایقاق - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
سخن چینی نمامی
حق گفتن
باریک کردن، نیکو کوفتن، گوسبند بخشیدن
جمع زق، خیک های می
دادرسی، دادگری
ترکی همگوشه (ندیم) ندیم مقرب مصاحب، جمع ایناقان
ترکی تبار قبیله طایفه دودمان، جمع ایماقات
استوار کردن، بند کردن
ترکی جای خنک آدغر ییلاق
بیقین دانستن
چیره شدن، خوار داشت، باز داشت خواسته
ور ستاد کردن (وقف کردن)، باز ایستادن، ستانیدن
خوارزمی چاپلوس، انیشه (جاسوس) سخن چین (نمام)، هرزه گوی
افکندن، گرفتار کردن، هماهنگ کردن آوازها، شبیخون زدن افکندن در انداختن، شبیخون زدن تاختن، گرفتار کردن کسی را، هم آهنگ ساختن آوازها، نفراتی چند است در ازمنه محدوده المقادیر و در ادوار متساوی الکمیه با اوضاع مخصوصه که طبع سلیم و مستقیم درک آنها کند (مجمع الادوار)، عمل قضایی یک جانبه، جمع ایقاعات
هوشیار ساختن
کوتاه گردانیدن گردن را
بار کردن، گرانباری، گرانسنگی
بر افروختن، روشن کردن بر افروختن روشن کردن آتش افروختن
بیشرمیدن بی شرم گشتن
جور در آمدن، رده بستن
آرایش برگ
آتش افروختن، روشن کردن آتش
اویماق، قبیله، طایفه، دودمان
بیدار کردن، هشیار کردن، آگاه ساختن
یقین کردن، باور کردن، بی گمان دانستن، بی گمان شدن
ندیم، مقرب، مصاحب، جمع ایناقان
ییلاق
بی گمان شدن، باور کردن، باور، یقین
افکندن، درانداختن، یورش بردن، تاختن، گرفتار کردن کسی، هم آهنگ ساختن آوازها، جمع ایقاعات
جمع یقظ، بیداران، هوشیاران
فرستادن، روانه کردن