جدول جو
جدول جو

معنی ایضاً - جستجوی لغت در جدول جو

ایضاً(نَ ظَ پَیْ / پِیْ وَ تَ)
مأخوذ از تازی، باز و نیز. (ناظم الاطباء). هم و نیز. (آنندراج). دوباره. دیگر بار. بار دیگر. مکرر. هم. (یادداشت بخط مؤلف) : ایضاً دستورالعملی در باب دیگر. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 213).
آن کل عفریت روی با همه زشتی
قالی بافد همی و ایضاً محفور.
سوزنی.
اندس ایضاً کیخسرو بنا کرده. (تاریخ قم ص 81).
لغت نامه دهخدا
ایضاً((اَ ضَ نْ))
نیز، باز هم
تصویری از ایضاً
تصویر ایضاً
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ایضاح
تصویر ایضاح
واضح کردن، روشن ساختن، روشن کردن امری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ایضا
تصویر ایضا
نیز، بازهم
فرهنگ فارسی عمید
(اِ تِ)
وضم ساختن جهت گوشت یا نهادن بر آن، (از ’وض م’) (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
شتافتن شتر، (از ’وض ف’)
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
گیاه ترش چریدن شتر بکرانۀ آب و پیوسته بودن بر آن، (از ’وض ع’)
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
کم آب گردیدن چاه، (از ’وض خ’) (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
پیدا گشتن، (از ’وض ح’) (منتهی الارب)، و روشن و آشکار گشتن و پیدا گشتن، (آنندراج) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تصویری از ایضاع
تصویر ایضاع
زبون کردن به خاکستر نشاندن، شتابانیدن، زیان دیدگی، تیز راندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ایضاح
تصویر ایضاح
پیدا گشتن، آشکار کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ایضا
تصویر ایضا
لاتینی تازی شده هاس ونیز ونیز هم اندی بنیز نیز باز هم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ایضاح
تصویر ایضاح
روشن ساختن، واضح کردن
فرهنگ فارسی معین
تشریح، توضیح، روشنگری، وضوح
فرهنگ واژه مترادف متضاد
بازهم، علاوه براین، نیز، هم، همچنین
فرهنگ واژه مترادف متضاد