جدول جو
جدول جو

معنی ایصر - جستجوی لغت در جدول جو

ایصر(اَ صَ)
از ’اص ر’، رسن کوتاه که دامن خیمه بدان به میخ بربندند. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). آن رسن که دامن خیمه بدان بازبندند. (مهذب الاسماء).
لغت نامه دهخدا
ایصر
ریسمان چادر، گیاه خشک، گلیم که در آن گیاه پر کنند
تصویری از ایصر
تصویر ایصر
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از قیصر
تصویر قیصر
(پسرانه)
معرب ار لاتین، لقب پادشاهان روم و بعضی از کشورهای اروپایی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ایسر
تصویر ایسر
چپ، طرف چپ، سمت دست چپ، آسان تر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ایدر
تصویر ایدر
اینجا، در اینجا
اکنون، زمان یا لحظه ای که در آن هستیم، این زمان، این هنگام، همین دم، در این وقت، فعلاً، حالیا، اینک، ایمه، الحال، همیدون، حالا، الآن، بالفعل، عجالتاً، ایدون، نون، فی الحال، کنون، همینک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قیصر
تصویر قیصر
لقب پادشاهان روم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ایغر
تصویر ایغر
نر، گشن، اسب نر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اقصر
تصویر اقصر
کوتاه تر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ایار
تصویر ایار
ماه پنجم از تقویم شمسی عربی، مطابق ماه مه، بین نیسان و حزیران
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ایصا
تصویر ایصا
وصیت کردن، وصی گردانیدن، اندرز دادن، سفارش کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ابصر
تصویر ابصر
بصیرتر، بیناتر، بیننده تر، آگاه تر، داناتر
فرهنگ فارسی عمید
(اَ صَ)
یارتر. یاری کننده تر:وجدت الحلم انصر لی من الرجال. (احنف بن قیس از یادداشت مؤلف).
لغت نامه دهخدا
(اَ)
موهای نزدیک بهم درپیچیده. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء).
لغت نامه دهخدا
(اَ صَ)
بیننده تر. بیناتر. بصیرتر: ابصر از عقاب. ابصر از زرقاء یمامه
لغت نامه دهخدا
(اَ صُ)
جمع واژۀ عصر، عصر، عصر و عصر، بمعنی روزگار. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). عصور. اعصار. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(اَ سَ)
آسان تر.
لغت نامه دهخدا
تصویری از ایدر
تصویر ایدر
اکنون، اینک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ایسر
تصویر ایسر
شدنی تر، سوی چپ، خوارتر آسان تر، دست چپ چپ مقابل ایمن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ابصر
تصویر ابصر
بیننده تر بیناتر بصیرتر: ابصر از عقاب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اصیر
تصویر اصیر
موی پیچیده موی انبوه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اقصر
تصویر اقصر
کوتاه تر، قصیرتر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اوصر
تصویر اوصر
پیمان نامه زمین بلند پشته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ایاصر
تصویر ایاصر
جمع ایصر، ریسمان های چادر گیاهان خشک
فرهنگ لغت هوشیار
آرامی تازی گشته کیسر پاژنام فرمانروایان روم عنوان و لقب امپراتوران روم (عموما)، عنوان و لقب امپراتوران روم شرقی (خصوصا) توضیح قیصر لقب یولیوس امپراتور روم بود و پس از وی امپراتوران روم از خاندان او را بلقبش قیصر خواندند و بعد ها همه امپراتوران روم بدین نام نامیده شدند، عنوان و لقب امپراتوران آلمان، عنوان و لقب امپراتوران روسیه تزار، جمع قیاصره
فرهنگ لغت هوشیار
مس زرد رومی خور داد ماه سیم رومی یکی از ماه های سریانی لاتینی تازی گشته هوا (هوا پارسی است) یکی از ماههای مشهور رومی مطابق ماه سوم بهار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ایکر
تصویر ایکر
یونانی تازی گشته سوسن زرد وچ (وج تازی گشته)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ایغر
تصویر ایغر
ترکی گشن نر گشن فحل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ایصا
تصویر ایصا
وحی کردن وحی قرار دادن، اندرز دادن سفارش کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اقصر
تصویر اقصر
((اَ صَ))
کوتاه تر، قصیرتر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ایار
تصویر ایار
یکی از ماه های سریانی مطابق با ماه سوم بهار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ابصر
تصویر ابصر
((اَ صَ))
بیننده تر، بیناتر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از قیصر
تصویر قیصر
((قَ یا ق صَ))
لقب پادشاهان روم، جمع قیاصره
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ایدر
تصویر ایدر
((دَ))
این جا، اکنون، اینک
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ابصر
تصویر ابصر
بیناتر
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ایدر
تصویر ایدر
الان
فرهنگ واژه فارسی سره