جدول جو
جدول جو

معنی ایستار - جستجوی لغت در جدول جو

ایستار
سنت، موقعیت
تصویری از ایستار
تصویر ایستار
فرهنگ واژه فارسی سره

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

کلمه ایست از مبهمات که شخص یا شی مجهول و غیر معلوم را رساند فلان. یا باستار و بیستار. فلان و بهمان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بیستار
تصویر بیستار
اشاره به یک شخص یا یک چیز مجهول و غیرمعلوم، فلان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بیستار
تصویر بیستار
واژه ای مانند فلان، که اشاره به یک چیز یا شخص مجهول و نامعلوم است
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ایستا
تصویر ایستا
ثابت، استوار، پابرجا، مقاوم
فرهنگ واژه فارسی سره
جمع ستر، پرده ها جمع ستر سترها پرده ها. یا استار کعبهء. پرده های کعبه. یا هتک استار. پرده دریدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ایسار
تصویر ایسار
توانگر گردیدن، بی نیاز گشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استار
تصویر استار
سترها، پرده ها، جمع واژۀ ستر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ایسار
تصویر ایسار
توانگر شدن، بی نیاز شدن، آسان شدن، به آسانی زاییدن زن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از استار
تصویر استار
واحد اندازه گیری وزن، برابر با چهار یا چهار و نیم مثقال
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از استار
تصویر استار
((اَ))
جمع ستر، پرده ها
فرهنگ فارسی معین
تصویری از استار
تصویر استار
((اِ))
وزنی برابر چهار مثقال، یا چهار مثقال و نیم، استیر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ایسار
تصویر ایسار
فراخ دست شدن، توانگر گشتن، توانگری
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ایستا
تصویر ایستا
Stagnant, Static
دیکشنری فارسی به انگلیسی
застойный , статичный
دیکشنری فارسی به روسی
stagnierend, statisch
دیکشنری فارسی به آلمانی
застійний , статичний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
stagnacyjny, statyczny
دیکشنری فارسی به لهستانی
停滞的 , 静态的
دیکشنری فارسی به چینی
estagnado, estático
دیکشنری فارسی به پرتغالی
stilstaand, statisch
دیکشنری فارسی به هلندی
ค้างอยู่ , คงที่
دیکشنری فارسی به تایلندی
إعادة التّرطيب , شطف
دیکشنری فارسی به عربی
עומד , סטטי
دیکشنری فارسی به عبری
停滞した , 静的な
دیکشنری فارسی به ژاپنی
정체된 , 정적인
دیکشنری فارسی به کره ای
iliyozuiliwa, isiyo wasiliana
دیکشنری فارسی به سواحیلی