جدول جو
جدول جو

معنی ایست - جستجوی لغت در جدول جو

ایست
ایستادن، فرمانی که برای دستور توقف به کار می رود، بایست، بر جای خود بمان، در امور نظامی فرمانی که برای توقف از طرف فرمانده به سربازان داده می شود، فرمانی که مامور راهنمایی و رانندگی برای توقف به وسایل نقلیه می دهد، در پزشکی توقف عمل یکی از دستگاه های حیاتی بدن مثلاً ایست قلبی، ایست مغزی، توقف
تصویری از ایست
تصویر ایست
فرهنگ فارسی عمید
ایست
توقف، سکون، وقفه، مکث
تصویری از ایست
تصویر ایست
فرهنگ لغت هوشیار
ایست
ایستادن، توقف، نقطه توقف (موسیقی)، فرمان توقف
ایست بازرسی: محل ایستادن مأموران که وظیفه بررسی و تفتیش را بر عهده دارند، توقف ناگهانی قلب
تصویری از ایست
تصویر ایست
فرهنگ فارسی معین
ایست
توقف
تصویری از ایست
تصویر ایست
فرهنگ واژه فارسی سره

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از وایست
تصویر وایست
لازم بودن، واجب بودن، بایسته بودن، بایستن، باییدن، دربایستن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بایست
تصویر بایست
واجب، لازم، دربایست
فرهنگ فارسی عمید
ضروری لازم، چیز ضروری محتاج الیه: شیخ را پرسیدند که بنده از بایست خویش کی برید ک شیخ گفت: آنگاه که خداوندش برهاند)، حاجت مراد
فرهنگ لغت هوشیار
شایستن سزاوار بودن، امکان، حلال جایز مقابل نشایست ناشایست. یا شایست و ناشایست (نشایست)، روا و ناروا، حلال و حرام
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پایست
تصویر پایست
پیاپی پیوسته ناگسیخته مداوم بردوام
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بایست
تصویر بایست
ضروری، نیاز، لزوم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وایست
تصویر وایست
((یِ))
بایست، ضرورت، لزوم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بایست
تصویر بایست
((یِ))
ضرور، لازم، خواستن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ایستا
تصویر ایستا
ثابت، استوار، پابرجا، مقاوم
فرهنگ واژه فارسی سره
إعادة التّرطيب , شطف
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از ایستا
تصویر ایستا
Stagnant, Static
دیکشنری فارسی به انگلیسی
застойный , статичный
دیکشنری فارسی به روسی
stagnierend, statisch
دیکشنری فارسی به آلمانی
застійний , статичний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
stagnacyjny, statyczny
دیکشنری فارسی به لهستانی
停滞的 , 静态的
دیکشنری فارسی به چینی
iliyozuiliwa, isiyo wasiliana
دیکشنری فارسی به سواحیلی
정체된 , 정적인
دیکشنری فارسی به کره ای
停滞した , 静的な
دیکشنری فارسی به ژاپنی
עומד , סטטי
دیکشنری فارسی به عبری
estagnado, estático
دیکشنری فارسی به پرتغالی
ค้างอยู่ , คงที่
دیکشنری فارسی به تایلندی
stilstaand, statisch
دیکشنری فارسی به هلندی