جدول جو
جدول جو

معنی ایذا - جستجوی لغت در جدول جو

ایذا
آزردن آزار دادن اذیت کردن رنج دادن
تصویری از ایذا
تصویر ایذا
فرهنگ لغت هوشیار
ایذا
اذیت کردن، آزار رساندن، رنج دادن، برای مثال به سمع رضا مشنو ایذای کس / وگر گفته آید به غورش برس (سعدی۳ - ۳۲۰)
تصویری از ایذا
تصویر ایذا
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

آزارش، آزاردن، رنجه داشتن، آزار دادن، اذیت کردن، رنج دادن، کسی را بیازردن، رنجاندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ایذاء
تصویر ایذاء
آزار رسانیدن، اذیت کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ایما
تصویر ایما
(دخترانه)
اشاره
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ایلا
تصویر ایلا
(پسرانه)
از شخصیتهای شاهنامه، نام یکی از فرماندهان سپاه افراسیاب تورانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ایشا
تصویر ایشا
(پسرانه)
نام پدر داوود (ع)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ایفا
تصویر ایفا
انجام
فرهنگ واژه فارسی سره
وحی فرستادن الهام کردن، اشاره کردن مطلبی را در ذهن کسی افکندن القا امری در دل افکندن، القا معنی در نفس بسرعت و خفا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ایتا
تصویر ایتا
دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ایلا
تصویر ایلا
نزدیک نمودن، نزدیک شدن، سوگند خوردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ایفا
تصویر ایفا
بسر آوردن وعده بپایان بردن وعده، حق کسی را تمام دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ایعا
تصویر ایعا
به آزبا (دعا) خواستن، فراهم آوردن، یاد گرفتن
فرهنگ لغت هوشیار
بسپردن دادن بکسی چیزی را، بر کار نادانسته و ناپیدا فرمودن کسی را، قدم بر جای قدمی دیگر نهادن، باز گردانیدن قافیه ای دوبار شایگان آوردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ایضا
تصویر ایضا
لاتینی تازی شده هاس ونیز ونیز هم اندی بنیز نیز باز هم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ایصا
تصویر ایصا
وحی کردن وحی قرار دادن، اندرز دادن سفارش کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ایرا
تصویر ایرا
زیرا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ایرا
تصویر ایرا
زیرا، از این جهت، به این دلیل
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ایحا
تصویر ایحا
وحی فرستادن، الهام کردن، اشاره کردن، مطلبی را در ذهن یا در دل کسی افکندن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ایصا
تصویر ایصا
وصیت کردن، وصی گردانیدن، اندرز دادن، سفارش کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ایفا
تصویر ایفا
وفا کردن به عهد، به سر بردن پیمان دوستی، حق کسی را تمام دادن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ایما
تصویر ایما
اشاره کردن با حرکات چشم و ابرو یا دست، به رمز و مجاز سخن گفتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ایما
تصویر ایما
اشاره کردن، اشاره، کنایه
فرهنگ فارسی معین
آن است که مردی قسم بخورد که با زن خود نزدیکی نکند و در آن صورت چهار ماه مهلت دارد که کفاره بدهد و رجوع به زن خود کند وگرنه زن حق دارد شکایت کند و طلاق بگیرد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ایضا
تصویر ایضا
نیز، بازهم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اذا
تصویر اذا
چون برای آن که پس ناگاه رنجه کردن، رنجه شدن، رنجش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ایا
تصویر ایا
حرف ندا به معنای ای، هلا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ایا
تصویر ایا
((اَ))
حرف ندا به معنای «ای»
فرهنگ فارسی معین