جدول جو
جدول جو

معنی ایجا - جستجوی لغت در جدول جو

ایجا
اینجاها
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ایجاب
تصویر ایجاب
اقتضا کردن، در علم حقوق لازم کردن بیع، پذیرفتن، مقابل سلب، در علم منطق حکم به ثبوت محمول برای موضوع
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ایجاز
تصویر ایجاز
کوتاه کردن سخن، اختصار و کوتاهی کلام، در علوم ادبی در معانی، آوردن معنی بسیار در لفظ اندک، مختصر کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ایجاد
تصویر ایجاد
آفریدن، هست کردن، به وجود آوردن
فرهنگ فارسی عمید
(اِ تِ)
دردناک ساختن، (از ’وج ع’) (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)، بدرد آوردن، (تاج المصادر بیهقی)، پر کردن شهرها رابعدل، (ازاقرب الموارد) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
راندن شتر به رفتار، (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (آنندراج)، پویانیدن، (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ص 24) : و ما افاء اﷲ علی رسوله منهم فما اوجفتم علیه من خیل و لا رکاب و لکن اﷲ یسلط رسله علی من یشاء و اﷲ علی کل شی ٔ قدیر، (قرآن 6/59)
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
ترسانیدن، (از ’وج ل’) (المنجد) (آنندراج) (تاج المصادر بیهقی)
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
داخل شدن شیر در بیشه، (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)، گردن دادن بفرمان، فروتنی کردن، (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء)، نیکو کردن حوض را، (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد)، اصلاح کردن حوض، (ناظم الاطباء)، فربه و خوشحال گشتن شتران، بازایستادن قچقار از گشنی، (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
بزرگ گردانیدن، (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء)، خداوند جاه کردن، (ناظم الاطباء) (تاج المصادر بیهقی)، صلح کردن میان قوم، (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)، (از ’ی دع’) واجب کردن حج را بر خود به تطیب زعفران بجهت احرام، یقال: ایدع الحج علی نفسه اذا اوجبه، (منتهی الارب)، واجب گردانیدن حج بر خود، (ناظم الاطباء)، واجب کردن، (آنندراج) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
ائجار، (از ’وج ر’) دارو در دهان کسی ریختن
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
مضطر کردن، (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) : اوجذه اﷲ ایجاذاً، مضطر کرد خدا او را بسوی کسی، (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
ائجاد، (از ’وج د’) آفریدن و هست نمودن، (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)، در وجود آوردن و پیدا کردن، (آنندراج) (غیاث)، هست کردن، (ناظم الاطباء) (تاج المصادر بیهقی) :
این طلب در ما هم از ایجاد تست
رستن از بیداد یارب داد تست،
مولوی،
- ایجاد کردن، آفریدن، از عدم بوجود آوردن، (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(دَ / دِ)
پیدا و آشکار گردیدن راه و جز آن، (منتهی الارب) (آنندراج)، پیدا و آشکار گردیدن، (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء)،
توانا و قوی گردیدن، (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)، قوی شدن، (المصادر زوزنی) (تاج المصادر بیهقی)
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ نَ)
فرض کردن، (منتهی الارب) (آنندراج)، کم کردن عطیه را، (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ مَ)
بخشیدن، (از ’وج ی’) (منتهی الارب)، عطا کردن، (از اقرب الموارد)، زشت گردانیدن ناموس کسی را و زیان رسانیدن در آن: اوخش فی عرضه، (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (آنندراج) (ناظم الاطباء)، درآمیختن، (آنندراج) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء)، برانگیختن، (منتهی الارب)، مرهً بعد اخری، بازگردانیدن تیر قمار بر بابه، و آن تیردان سهام قداح است چون کنانه، (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
در دل افکندن ترس، (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج)، بیم در دل گذاشتن، (المصادر زوزنی)، مرگ فرا رسیدن، (منتهی الارب)، یقال: اودی به الموت، ای ذهب به، (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)، فرا رسیدن مرگ کسی را، (ناظم الاطباء)، پوشیده شدن مرد از سلاح، (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)، (از ’ی دی’) احسان و نیکوی دیدن از کسی، بدین معنی مثال یایی است، (ناظم الاطباء)، انعام شدن بر کسی، (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
کوتاه کردن سخن و اختصار نمودن، (غیاث اللغات)، کوتاه کردن سخن و کوتاه گردیدن آن، (آنندراج) (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)، کوتاه کردن سخن، (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ص 24) (تاج المصادر بیهقی) : هم در آن جانب ایجاز و اختصار بغایت رسانیده آمد، (کلیله و دمنه)، در ایجاز سخن آثار اعجاز ظاهر گردانیده، (ترجمه تاریخ یمینی)، ایجاز سخن را مصلحت دیدم، (سعدی)،
که ز اطناب به بود ایجاز،
قاآنی،
، قوت گرفتن مرد بسلاح و قوت دادن: ادی الرجل، لازم و متعدی، (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)، تمام سلاح شدن، (المصادر زوزنی)، بسیار شدن قوم در جایی بجهت حراجی و ارزانی، (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)، آماده شدن برای سفر، بسیار شدن شتران و مالهای دیگر و عاجز گردانیدن صاحب خود از محافظت و تیمار، (ناظم الاطباء) (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
تصویری از ایجاب
تصویر ایجاب
فرض کردن، لازم گردانیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ایجاح
تصویر ایجاح
راه پیدایی، شاش گرفتن، فرو هشتن پرده، به سنگ خوردن چاه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ایجاد
تصویر ایجاد
آفریدن و هست نمودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ایجاذ
تصویر ایجاذ
مضطر کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ایجار
تصویر ایجار
به سلاک دادن، پاداش دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ایجاز
تصویر ایجاز
کوتاه کردن سخن، یکی از فنون بیان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ایجاع
تصویر ایجاع
بدرد آوردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ایجاف
تصویر ایجاف
شکم درد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ایجال
تصویر ایجال
ترساندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ایجاب
تصویر ایجاب
واجب کردن، لازم گردانیدن، پذیرفتن، طرف عقد واقع شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ایجاز
تصویر ایجاز
مختصر و کوتاه کردن، کوتاه گویی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ایجاع
تصویر ایجاع
به درد آوردن، دردمند کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ایجاد
تصویر ایجاد
بوجود آوردن، آفریدن، آفرینش
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ایجاد
تصویر ایجاد
آفرینش، برپایی، گشایش، ساختن
فرهنگ واژه فارسی سره
ابداع، احداث، پیدایش، تاسیس، تشکیل، تکوین، تولید، خلق، خلقت، کون، وضع
فرهنگ واژه مترادف متضاد
اجمال، اختصار، تلخیص، خلاصه، کوتاه
متضاد: اطناب
فرهنگ واژه مترادف متضاد
اینجاها
فرهنگ گویش مازندرانی
اختراع
دیکشنری اردو به فارسی