جدول جو
جدول جو

معنی ایتوس - جستجوی لغت در جدول جو

ایتوس
روستایی از دهستان چهاردانگه ی سورتچی ساری
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ایتوک
تصویر ایتوک
مژده، نوید، خبر خوش، برای مثال از کلک توست نصرت دین محمدی / ایتوک ده به شاه که کلکم حسام توست (سوزنی- مجمع الفرس - ایتوک)
فرهنگ فارسی عمید
(اُ)
نام پدر آدی مانت سردار کرنتی ها که با تمیستوکل مخالفت کرد. (تاریخ ایران باستان تألیف پیرنیا ج 1 ص 791)
لغت نامه دهخدا
شهر قدیم انتهای جنوب شرقی کیلیکیا در آسیای صغیر، در آنجا اسکندر مقدونی داریوش سوم را شکست داد (333 قبل از میلاد) و هراکلیوس سپاهی از ایرانیان را مغلوب کرد، (دایره المعارف فارسی)، رجوع به ایران باستان ج 1 ص 163 و ج 2 صص 1001 - 1026 و 1301 - 1466 و ج 3 ص 2111 و 2172 و رجوع به فرهنگ فارسی معین شود، برآغالانیدن سگ و جز آن را، (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)، بند کردن در و قفل کردن، یقال اوصد الباب و اوصد (مجهولا) فهو موصد و قوله تعالی: انها علیهم موصده، قالوا مطبقه، (منتهی الارب) (از آنندراج) (از اقرب الموارد)، در بستن، (تاج المصادر بیهقی)، بستن در، (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ص 24)
لغت نامه دهخدا
مژده یعنی خبر خوش، (آنندراج)، مژده، (رشیدی) (جهانگیری)، مژده و نوید، (هفت قلزم)، مژده و نوید و خبر خوش، (ناظم الاطباء) :
از کلک تست نصرت دین محمدی
ایتوک ده بشاه که کلکم حسام تست،
سوزنی،
، (از ’اج ل’) دوا کردن درد گردن کسی را، بند کردن و بازداشتن کسی را، (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
پسر وسپازین و امپراتور روم از 79 تا 81 میلادی بودو به ’خوشی های نوع انسان’ ملقب گردید، او بهترین فرمانروا برای مردم بود، او در روزی که نتوانست خدمتی به مردم کند گفت: ’عمرم به بیهودگی گذشت’ او در دوران امپراتوری پدرش (از سال 71 میلادی) با نمایندگان مجلس متحد شد، او اورشلیم را در سال 70 میلادی تصرف و ویران کرد، از حوادث دوران حکومت او آتشفشان کوه وزوو در سال 79 میلادی است که در یک شب هرکولانوم و پمپئی از بین رفتند، (از لاروس)، رجوع به تاریخ مغول اقبال ص 119و قاموس الاعلام ترکی و ایران باستان ج 1 ص 80 و ج 3 ص 2086، 2342، 1455، 2588 و فرهنگ فارسی معین شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از ایتوک
تصویر ایتوک
مژده خبرخوش نوید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ایتوک
تصویر ایتوک
((اِ))
مژده، خبر خوش، نوید
فرهنگ فارسی معین
شنیده شده، زیرگوشی
فرهنگ گویش مازندرانی
اینجور، این طور، این گونه
فرهنگ گویش مازندرانی