ائتزار. ازار پوشیدن و به ابدال همزه به تا و ادغام تا در تا نباید گفت و آنکه در بعض حدیث آمده از تحریفات رواه است. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، بازگشتن. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب)
ائتزار. ازار پوشیدن و به ابدال همزه به تا و ادغام تا در تا نباید گفت و آنکه در بعض حدیث آمده از تحریفات رواه است. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، بازگشتن. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب)
ائتجار. صدقه دادن بطلب اجر. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، از رأی خود کاری کردن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). به رأی خود کار کردن. (ناظم الاطباء) ، کنکاش نمودن. از لغات اضداد است. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). با یکدیگر مشورت کردن. (از اقرب الموارد) (مجمل اللغه) (تاج المصادر بیهقی). مشورت کردن. (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ص 24) (ناظم الاطباء) : ان الملأ یأتمرون بک لیقتلوک. (قرآن 20/28) ، ایتمر القوم، امر کرد بعضی مر بعضی را. بعضی از آن قوم امر کردند مر بعضی را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، ایتمر به، قصد آن کرد. (منتهی الارب)
ائتجار. صدقه دادن بطلب اجر. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، از رأی خود کاری کردن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). به رأی خود کار کردن. (ناظم الاطباء) ، کنکاش نمودن. از لغات اضداد است. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). با یکدیگر مشورت کردن. (از اقرب الموارد) (مجمل اللغه) (تاج المصادر بیهقی). مشورت کردن. (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ص 24) (ناظم الاطباء) : ان الملأ یأتمرون بک لیقتلوک. (قرآن 20/28) ، ایتمر القوم، امر کرد بعضی مر بعضی را. بعضی از آن قوم امر کردند مر بعضی را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، ایتمر به، قصد آن کرد. (منتهی الارب)
ائتساء. به پیشوایی گرفتن کسی را. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) : و لا تأتس بمن لیس لک باسوه، اقتدا مکن به کسی که پیشوای تو نیست. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
ائتساء. به پیشوایی گرفتن کسی را. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) : و لا تأتس بمن لیس لک باسوه، اقتدا مکن به کسی که پیشوای تو نیست. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
ائتمار. فرمانبرداری نمودن. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (آنندراج) ، به ستم داشتن کسی را بر کاری. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). بستم داشتن کسی را بر چیزی. (ناظم الاطباء)
ائتمار. فرمانبرداری نمودن. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (آنندراج) ، به ستم داشتن کسی را بر کاری. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). بستم داشتن کسی را بر چیزی. (ناظم الاطباء)
گشنی کردن شتر با ماده ای که هنوزبه گشنی نیامده باشد. (زوزنی). ایغری کردن اشتر نر وقت اشتها، گشن دادن خرمابن پیش از وقت آن، حاجت خواستن پیش از وقت، آغاز کردن بچیزی. گرفتن تازه چیزی را، خفتن پای کسی، متغیر گردیدن رنگ
گشنی کردن شتر با ماده ای که هنوزبه گشنی نیامده باشد. (زوزنی). ایغری کردن اشتر نر وقت اشتها، گشن دادن خرمابن پیش از وقت آن، حاجت خواستن پیش از وقت، آغاز کردن بچیزی. گرفتن تازه چیزی را، خفتن پای کسی، متغیر گردیدن رنگ