ائتزار. ازار پوشیدن و به ابدال همزه به تا و ادغام تا در تا نباید گفت و آنکه در بعض حدیث آمده از تحریفات رواه است. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، بازگشتن. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب)
ائتزار. ازار پوشیدن و به ابدال همزه به تا و ادغام تا در تا نباید گفت و آنکه در بعض حدیث آمده از تحریفات رواه است. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، بازگشتن. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب)
نیرومند گردانیدن، (ترجمان القرآن)، نرم گردیدن، (از منتهی الارب)، بودن و وجود، خلاف لیس، (آنندراج)، وجود، مقابل لیس، عدم، (فرهنگ فارسی معین)، قهر و غلبه، (آنندراج) (منتهی الارب)
نیرومند گردانیدن، (ترجمان القرآن)، نرم گردیدن، (از منتهی الارب)، بودن و وجود، خلاف لیس، (آنندراج)، وجود، مقابل لیس، عدم، (فرهنگ فارسی معین)، قهر و غلبه، (آنندراج) (منتهی الارب)
شلوار، زیرجامه، پوشش، پای ازار: آهن کن و ز جای بجه گرد برانگیز کخ کخ کن و برگرد و بدر بر پس ایزار، حقیقی صوفی، دست بدستار برد و سیم بتو داد پشت بدو آر تا گشایدت ایزار، سوزنی، او پیر و ضعیف بود بر عقابین کشیدند و هزار تازیانه بزدند که قرآن را مخلوق گوی و نگفت و در آن میانه بند ایزارش گشاده شد و دستهای او بسته بودند، (تذکره الاولیاء عطار)، نقلست که روزی در گرمابه بود یکی را دید بی ایزار بعضی گفتند او فاسقی است و بعضی گفتند او دهری است، (تذکره الاولیاء عطار)، تا پنج گز به پیراهن کنم و پنج گز بجهت ایزارپای، (تذکره الاولیاء عطار)، ور آنانکه ایزار در پا ندارند نظر کن چو خواهی که بینی عجایب، نظام قاری،
شلوار، زیرجامه، پوشش، پای ازار: آهن کن و ز جای بجه گرد برانگیز کخ کخ کن و برگرد و بدر بر پس ایزار، حقیقی صوفی، دست بدستار برد و سیم بتو داد پشت بدو آر تا گشایدت ایزار، سوزنی، او پیر و ضعیف بود بر عقابین کشیدند و هزار تازیانه بزدند که قرآن را مخلوق گوی و نگفت و در آن میانه بند ایزارش گشاده شد و دستهای او بسته بودند، (تذکره الاولیاء عطار)، نقلست که روزی در گرمابه بود یکی را دید بی ایزار بعضی گفتند او فاسقی است و بعضی گفتند او دهری است، (تذکره الاولیاء عطار)، تا پنج گز به پیراهن کنم و پنج گز بجهت ایزارپای، (تذکره الاولیاء عطار)، ور آنانکه ایزار در پا ندارند نظر کن چو خواهی که بینی عجایب، نظام قاری،
ائتجار. صدقه دادن بطلب اجر. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، از رأی خود کاری کردن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). به رأی خود کار کردن. (ناظم الاطباء) ، کنکاش نمودن. از لغات اضداد است. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). با یکدیگر مشورت کردن. (از اقرب الموارد) (مجمل اللغه) (تاج المصادر بیهقی). مشورت کردن. (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ص 24) (ناظم الاطباء) : ان الملأ یأتمرون بک لیقتلوک. (قرآن 20/28) ، ایتمر القوم، امر کرد بعضی مر بعضی را. بعضی از آن قوم امر کردند مر بعضی را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، ایتمر به، قصد آن کرد. (منتهی الارب)
ائتجار. صدقه دادن بطلب اجر. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، از رأی خود کاری کردن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). به رأی خود کار کردن. (ناظم الاطباء) ، کنکاش نمودن. از لغات اضداد است. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). با یکدیگر مشورت کردن. (از اقرب الموارد) (مجمل اللغه) (تاج المصادر بیهقی). مشورت کردن. (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ص 24) (ناظم الاطباء) : ان الملأ یأتمرون بک لیقتلوک. (قرآن 20/28) ، ایتمر القوم، امر کرد بعضی مر بعضی را. بعضی از آن قوم امر کردند مر بعضی را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، ایتمر به، قصد آن کرد. (منتهی الارب)
ائتمار. فرمانبرداری نمودن. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (آنندراج) ، به ستم داشتن کسی را بر کاری. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). بستم داشتن کسی را بر چیزی. (ناظم الاطباء)
ائتمار. فرمانبرداری نمودن. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (آنندراج) ، به ستم داشتن کسی را بر کاری. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). بستم داشتن کسی را بر چیزی. (ناظم الاطباء)