جدول جو
جدول جو

معنی اگرت - جستجوی لغت در جدول جو

اگرت
نوعی لک لک کمیاب، اگرت بزرگ
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اگر
تصویر اگر
حرف شرط، گر، ار
سوسن زرد، گیاهی چندساله با برگ و ساقۀ بلند، گل های زرد و ریشه ای سرخ رنگ که مصرف دارویی دارد، وجّ، ویرج، اقارون
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اپرت
تصویر اپرت
نوعی نمایش که شامل مکالمه، رقص و آوازهای سبک دل انگیز و خنده دار است
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اجرت
تصویر اجرت
مزد، مزد کار، دستمزد، کرایه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اگرا
تصویر اگرا
نوعی آش آرد، آشی که با خمیر آرد گندم درست کنند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اورت
تصویر اورت
بسیار زیاد، بسیار، فراوان، به طور فراوان، جزیل، بی اندازه، غزیر، معتدٌ به، درغیش، موفّر، عدیده، متوافر، موفور، وافر، کثیر، خیلی، به غایت، مفرط
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اگست
تصویر اگست
سهیل، ستاره ای در صورت فلکی سفینه که پس از شعرای یمانی درخشان ترین ستارگان است و در خاورمیانه در شب های آخر تابستان دیده می شود، سهیل یمن، سهیل یمان، پرک، اگست. قدما گمان می کردند سرخی و خوش رنگی سیب و همچنین خوشبویی ادیم از اثر تابش سهیل است
فرهنگ فارسی عمید
(اَ رَت ت)
گنگلاج. شکسته زبان. گرفته سخن. (مهذب الاسماء). آنک زبان وی درآویزد در سخن. (تاج المصادر بیهقی). آنکه زبانش درآویزد در سخن گفتن. (زوزنی)
لغت نامه دهخدا
(اَ)
ایکری. از آلات موسیقی کثیرالاوتار است. (فرهنگ فارسی معین) (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(اِرْ رَ)
رجوع به ارّه شود، دانستن تدبیر کاری را. نگریستن در کاری
لغت نامه دهخدا
(وَ گَ رَ / وَ گَ)
مرکّب از: و + گر، مخفف اگر + ت، مخفف و اگر تو را. (یادداشت مرحوم دهخدا) :
وگرت خنده نیاید یکی کنند بیار
ویک دو بیتک از این شعر من بکن بکنند.
ابوالعباس عباسی (از یادداشت مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
(اُ رَ)
اجره. بدل، نرۀ ستور، یا عام است، پشت: رمی علی اجرده، ای ظهره، بسیار سبقت کننده و درگذرنده. (منتهی الارب)، مکان اجرد، زمین بی نبات. (زوزنی). جای بی نبات. وکذلک فضاء اجرد. (منتهی الارب). ج، اجارد، رجل اجرد، مرد بی موی. آنکه موی بر تن ندارد. ضدّاشعر. خردموی. (تاج المصادر) (زوزنی). مؤنث: جرداء. ج، جرد. (منتهی الارب)، فرس اجرد، اسب کوتاه و تنک موی و آن مدحی است اسب را. (منتهی الارب). اسب بی مو. اسب (و استر) نرم موی. ج، جرد. (زمخشری)، بی پرز (جامه)، آزاد. کامل. تمام: یوم اجرد، روز تمام. (منتهی الارب)، اجردان، دو روز یا دو ماه. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(اَ رَ)
شیر فراخ دهان. (آنندراج) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء).
لغت نامه دهخدا
(اِ بِ)
اگبرت لو گراند. نام یکی از پادشاهان انگلستان و از نسل یکی از پادشاهان ’هیپتارهیا’ یعنی دول سبعۀ متفقه بود و تاج و تخت موروثش را بریتریق ضبط نموده بود. اگبرت برای گرفتن تاج و تخت به شارلمان پناهنده گشت و در تاریخ 799 میلادی با مرگ بریتریق به انگلستان برگشت و به سلطنت رسید و دول سبعه را به اطاعت خویش درآورد. مرگ وی به سال 836 میلادی بود. (از قاموس الاعلام ترکی). وی در حدود سال 827 میلادی دول بریتانیای کبیررا متحد ساخت و به سال 839 میلادی درگذشت. (از لاروس)
لغت نامه دهخدا
(اُ)
نوعی از آش آرد. (برهان) (از انجمن آرا) (از هفت قلزم) (ناظم الاطباء). آش باشد مثل کاچی که از آرد پزند. (فرهنگ جهانگیری). نوعی از آش آرد و شوربا. (آنندراج) :
کنج ملای فراق تو تبرخون خوردم
تا چشیده بهم از بوی وصالت اگرا.
پوربهای جامی (از جهانگیری).
بباید خوردنی هرچه خفیف است
ابا و قلیه و اگرا لطیف است.
حکیم شیرازی
لغت نامه دهخدا
(اَ گِ رِ)
مقدار معینی از گناهان. (ناظم الاطباء). به قانون فارسیان مقدار معینی است از گناه که نظیرش در عربی اخذ و مؤاخذه خواهد بود. (انجمن آرا) (آنندراج) (برهان)
لغت نامه دهخدا
(اَ گَ رَ)
دهی از دهستان پشتکوه سورتیجی بخش چهاردانگه شهرستان ساری. سکنۀ آن 270 تن است. آب آن از قنات. محصول عمده آنجا غلات است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(اَرَ)
موضعی در انزان، کوه هزارجریب. (سفرنامۀ مازندران و استراباد رابینو بخش انگلیسی ص 123)
لغت نامه دهخدا
(اَ رِ تَ)
از رودهای 2هندوستان است که بیرونی در تحقیق ماللهند (ص 131) از آنها نام برده است
لغت نامه دهخدا
(اِ بِ)
فریدریش. (1871-1925 میلادی) سیاستمدار سوسیالیست آلمانی متولّد در هیدلبرگ. وی نخستین رئیس جمهور آلمان (1919) بود
لغت نامه دهخدا
فرانسوی شوخشاد نمایش اپرایی کوچکی که ارکستر آن آهنگهای عامیانه و تفریحی و سبک نوازد و جنبه شوخ و شاد داشته باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اگر
تصویر اگر
حرف شرط
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اجرت
تصویر اجرت
مزد کار، کرایه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اگرا
تصویر اگرا
نوعی از آش که با آرد تهیه شود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اگری
تصویر اگری
از آلات موسیقی کثیر الاوتاراست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اجرت
تصویر اجرت
((اُ رَ))
مزد، دستمزد، کرایه
فرهنگ فارسی معین
((اُ پِ رِ))
نمایش اپرایی کوچکی که ارکستر آن آهنگ های عامیانه و تفریحی و سبک نوازد و جنبه شوخ و شاد داشته باشد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اگر
تصویر اگر
((اَ گَ))
شرط را می رساند، که، همانا، یا
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اپرت
تصویر اپرت
شوخشاد
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اجرت
تصویر اجرت
دستمزد، مزد
فرهنگ واژه فارسی سره
اجر، پاداش، پایمزد، حق العمل، حق القدم، دسترنج، دستمزد، کرایه، مزد
فرهنگ واژه مترادف متضاد
زشت، بی نظم و ترتیب
فرهنگ گویش مازندرانی
تهدید کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
از دهکده های متروک و قدیمی فخرالدین واقع در استرآباد رستاق.، روستایی از دهستان چهاردانگه سورتچی ساری
فرهنگ گویش مازندرانی
دستمزد
دیکشنری اردو به فارسی