باقی مانده از تانبول خاییده شده. (ناظم الاطباء). فضلۀ پان که بعد از چاویدن پان به کسی دهند یا بیندازند و این لفظ هندی است. (آنندراج) : چمن از پان گزیدنت رنگین غنچه چون بشکفد گرفته اگال. ظهوری ترشیزی (از آنندراج) ، آهنی است که بدان گوشت از دیگ کشند. به تازی اش منشار خوانند. (آنندراج)
باقی مانده از تانبول خاییده شده. (ناظم الاطباء). فضلۀ پان که بعد از چاویدن پان به کسی دهند یا بیندازند و این لفظ هندی است. (آنندراج) : چمن از پان گزیدنت رنگین غنچه چون بشکفد گرفته اگال. ظهوری ترشیزی (از آنندراج) ، آهنی است که بدان گوشت از دیگ کشند. به تازی اش منشار خوانند. (آنندراج)
زغال، جسم سخت و سیاه رنگی که از سوختن بافت های گیاهی و حیوانی ایجاد می شود و حاوی مقدار زیادی کربن است، انگشت، آلاس، فحم، زگال، اشبو برای مثال گردد از فرّ شما گوهر الماس جمد / گردد از سهم شما دانۀ یاقوت شگال (ازرقی - لغتنامه - شگال)
زُغال، جسم سخت و سیاه رنگی که از سوختن بافت های گیاهی و حیوانی ایجاد می شود و حاوی مقدار زیادی کربن است، اَنگِشت، آلاس، فَحم، زُگال، اَشبو برای مِثال گردد از فرّ شما گوهر الماس جمد / گردد از سهم شما دانۀ یاقوت شگال (ازرقی - لغتنامه - شُگال)
جمع واژۀ افیل. شتران بچه که به سال یا زاید از آن درآمده و شتربچه از ماده جداشده. (آنندراج). جمع واژۀ افیل، یعنی شتربچه که بسال دوم یا زاید از آن درآمده و شتربچۀ از مادر جداشده. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء). جمع واژۀ افیل. شتر خرد. مؤنث آن: فیله. ج، افائل. (از اقرب الموارد). و رجوع به نشوءاللغه ص 82 شود، کار کردن بخودرایی. (منتهی الارب) (آنندراج). برای خود کار کردن. (ناظم الاطباء). کار کردن برای خود. (از اقرب الموارد) ، بناگاه مردن. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء). ناگهانی مردن و بدین معنی بصیغه مجهول آید. یقال: افتئت فلان (مجهولا) ، ای مات فجاءه. (از اقرب الموارد)
جَمعِ واژۀ اَفیل. شتران بچه که به سال یا زاید از آن درآمده و شتربچه از ماده جداشده. (آنندراج). جَمعِ واژۀ افیل، یعنی شتربچه که بسال دوم یا زاید از آن درآمده و شتربچۀ از مادر جداشده. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء). جَمعِ واژۀ افیل. شتر خرد. مؤنث آن: فیله. ج، اَفائل. (از اقرب الموارد). و رجوع به نشوءاللغه ص 82 شود، کار کردن بخودرایی. (منتهی الارب) (آنندراج). برای خود کار کردن. (ناظم الاطباء). کار کردن برای خود. (از اقرب الموارد) ، بناگاه مردن. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء). ناگهانی مردن و بدین معنی بصیغه مجهول آید. یقال: افتئت فلان (مجهولا) ، ای مات فجاءه. (از اقرب الموارد)
دریاچه یا بحر ارال، آرال. دریاچه ای بزرگست در ترکستان غربی واقع بین 54 و 59 درجۀ طول شرقی و42 و 46 درجۀ عرض شمالی و از 150 تا 250 هزار گز در مشرق بحر خزر واقع است. مساحت سطح آن در حدود 67 هزار گز مربع و معظم طول آن از شمال بجنوب قریب 450 هزار گز و معظم عرض آن 300 هزار گز است و آب آن شور است ولی یک درجه کمتر از آبهای اقیانوس هاست و دارای ماهیهاست از نوع ماهی های بحر خزر مانند عجل البحر و غیر آن و اغلب در آن بادها از مغرب شمال غربی و مشرق شمال شرقی وزد و گردبادهای شدید دارد و هوای آن بسیارنیکست و مشهورترین جزایر آن کوغوارال در شمال غربی و جزیره برصاکلمس در جنوب آن و جزیره نیکولای اول در جنوب برصا کلمس و جزیره مقمق اطی در جنوب غربی نزدیک بساحل است و عده ای جزایر دیگر دارد. (ضمیمۀ معجم البلدان). عمیق ترین نقاط آن از 70 گز نمیگذرد و 49 گز از سطح دریا و 74 گز از سطح بحر خزر بالاتر است
دریاچه یا بحر ارال، آرال. دریاچه ای بزرگست در ترکستان غربی واقع بین 54 و 59 درجۀ طول شرقی و42 و 46 درجۀ عرض شمالی و از 150 تا 250 هزار گز در مشرق بحر خزر واقع است. مساحت سطح آن در حدود 67 هزار گز مربع و معظم طول آن از شمال بجنوب قریب 450 هزار گز و معظم عرض آن 300 هزار گز است و آب آن شور است ولی یک درجه کمتر از آبهای اقیانوس هاست و دارای ماهیهاست از نوع ماهی های بحر خزر مانند عجل البحر و غیر آن و اغلب در آن بادها از مغرب شمال غربی و مشرق شمال شرقی وزد و گردبادهای شدید دارد و هوای آن بسیارنیکست و مشهورترین جزایر آن کوغوارال در شمال غربی و جزیره برصاکلمس در جنوب آن و جزیره نیکولای اول در جنوب برصا کلمس و جزیره مقمق اطی در جنوب غربی نزدیک بساحل است و عده ای جزایر دیگر دارد. (ضمیمۀ معجم البلدان). عمیق ترین نقاط آن از 70 گز نمیگذرد و 49 گز از سطح دریا و 74 گز از سطح بحر خزر بالاتر است
چوب و دیگر اندامهای گیاهی و نیز انساج حیوانی نیم سوخته که قسمت اعظم ترکیبات آنهاتبدیل به کربن شده باشد فحم انگشت زگال. توضیح: این کلمه را بغلط) زغال (نویسند. یا زغال استخوان زغال نباتی. یا زغال چوبی زغال نباتی این زغال را از چوبهایی که در ترکیب آنها صمغ یا زرین تهیه به حداقل باشد (مانند چوب درخت تبریزی و شاه بلوط) تهیه کنند. یا زغال حیوانی زغالی که از نتیجه سوختن انساج و اندامهای حیوانی (ماننداستخوان و غضروف و غیره) حاصل شود این زغال را در تصفیه مواد رنگین بکار برند. یا زغال خالص زغال قند و آن از تکلیس قند به دست میاید. یا زغال دوده زغالی است بی شکل که از سوزانیدن تربانتین قطران نفت و لاستیک در هوای هوای کم به دست می آید. دوده پست برای نقاشی برنگ سیاه و دوده های مرغوب (مانند دوده استیلن) برای تهیه واکس و مرکب چاپ مصرف میشود، زغال مخصوصی است برای طراحی. نقاش پیش از اینکه تابلو را رنگ آمیزی کند با زغال طرح مخصوصی میریزد و سپس شروع به رنگ آمیزی میکند ولی نقاش ماهر با همان رنگ مخلوط شده مقصود خود را مجسم میسازد
چوب و دیگر اندامهای گیاهی و نیز انساج حیوانی نیم سوخته که قسمت اعظم ترکیبات آنهاتبدیل به کربن شده باشد فحم انگشت زگال. توضیح: این کلمه را بغلط) زغال (نویسند. یا زغال استخوان زغال نباتی. یا زغال چوبی زغال نباتی این زغال را از چوبهایی که در ترکیب آنها صمغ یا زرین تهیه به حداقل باشد (مانند چوب درخت تبریزی و شاه بلوط) تهیه کنند. یا زغال حیوانی زغالی که از نتیجه سوختن انساج و اندامهای حیوانی (ماننداستخوان و غضروف و غیره) حاصل شود این زغال را در تصفیه مواد رنگین بکار برند. یا زغال خالص زغال قند و آن از تکلیس قند به دست میاید. یا زغال دوده زغالی است بی شکل که از سوزانیدن تربانتین قطران نفت و لاستیک در هوای هوای کم به دست می آید. دوده پست برای نقاشی برنگ سیاه و دوده های مرغوب (مانند دوده استیلن) برای تهیه واکس و مرکب چاپ مصرف میشود، زغال مخصوصی است برای طراحی. نقاش پیش از اینکه تابلو را رنگ آمیزی کند با زغال طرح مخصوصی میریزد و سپس شروع به رنگ آمیزی میکند ولی نقاش ماهر با همان رنگ مخلوط شده مقصود خود را مجسم میسازد