جدول جو
جدول جو

معنی اکیدا - جستجوی لغت در جدول جو

اکیدا
استوارانه به استواری بتاکید قطعا: اکیدا قدغن فرمایید
تصویری از اکیدا
تصویر اکیدا
فرهنگ لغت هوشیار
اکیدا
جداً، شدیداً، موکدا
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اکید
تصویر اکید
محکم، استوار
فرهنگ فارسی عمید
(نُ طَ زَ دَ)
بطور استواری و بطور استحکام. (ناظم الاطباء). بطور اکید و استوار: اکیداً ممنوع
لغت نامه دهخدا
(اِ)
در بابلی بمعنی خانه ابدی نبو پسر مردوک. وآن از معابد بابل بود که کوروش دستور داد آنرا تزیین کنند. (ایران باستان پیرنیا ص 391)
لغت نامه دهخدا
معبدی در بابل قدیم که کوروش دستور تعمیر و آرایش آن داد. (ایران باستان ص 476) ، پس از این:
حکیما چو کس نیست گفتن چه سود
ازین پس بگو کافرینش چه بود.
فردوسی
لغت نامه دهخدا
(اَ دَ)
اکیده. مؤنث اکید. به معنی استوار و محکم: اوامر اکیده. (از یادداشت مؤلف). رجوع به اکید شود
لغت نامه دهخدا
(اِ)
اکیدنه. شیطان خیالی است که نیم وی زن و نیم وی مار است. (از لاروس)
لغت نامه دهخدا
(اَ)
محکم و استوار. (از اقرب الموارد) (آنندراج) (غیاث اللغات) (ناظم الاطباء). وثیق. استوار: سفارش اکید، دستور اکید. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
تصویری از اکید
تصویر اکید
استوار، محکم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تاکیدات
تصویر تاکیدات
جمع تاکید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اکیداً
تصویر اکیداً
((اَ دَ نْ))
به تأکید، قطعاً
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اکید
تصویر اکید
محکم، استوار، دستور قطعی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اکدا
تصویر اکدا
زفتی، گدامنشی
فرهنگ واژه فارسی سره
جدی، سخت، شدید، قطعی، موکد، محکم
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تنها، به تنهایی
دیکشنری اردو به فارسی