شکمو دله ژرد شکمبنده: شکمبنده را چون شکم سیر گشت سیر کند بد دلی گرچه باشد دلیر (اقبالنامه نظامی) رس دل (گویش مازندرانی) دلیک پرخور بسیار خور شکمخواره، جمع اکل خوراکیها طعمه ها
شکمو دله ژرد شکمبنده: شکمبنده را چون شکم سیر گشت سیر کند بد دلی گرچه باشد دلیر (اقبالنامه نظامی) رس دل (گویش مازندرانی) دلیک پرخور بسیار خور شکمخواره، جمع اکل خوراکیها طعمه ها
از جمله سمیات است و آن را مرگ موش گویند و به عربی تراب الهالک و سم الفار خوانند، و اهل عمل آن را زرنیخ سفید نامند، (برهان)، سم الفار ومرگ موش که زرنیخ سفید نیز گویند، (ناظم الاطباء)
از جمله سمیات است و آن را مرگ موش گویند و به عربی تراب الهالک و سم الفار خوانند، و اهل عمل آن را زرنیخ سفید نامند، (برهان)، سم الفار ومرگ موش که زرنیخ سفید نیز گویند، (ناظم الاطباء)
بمعنی کاکل است که موی میان سر مردان و پسران و اسب و استر باشد، (برهان) (آنندراج) (ناظم الاطباء)، رجوع به کاکل شود، اسم هندی شقاقل است، رجوع به شقاقل در مخزن الادویه شود
بمعنی کاکل است که موی میان سر مردان و پسران و اسب و استر باشد، (برهان) (آنندراج) (ناظم الاطباء)، رجوع به کاکل شود، اسم هندی شقاقل است، رجوع به شقاقل در مخزن الادویه شود
گلوبنده و مردی قوی اندام و کارکن باشد، (لغت فرس اسدی چ اقبال ص 316)، به معنی شکم خواره و پرخور هم آمده است، (برهان) (از ناظم الاطباء) : قلیه کردم زود و آوردمش پیش تا بخوردند آن دو ماکول نهنگ، علی قرط (از لغت فرس اسدی چ اقبال ص 316)، ، هرچیز که بر گلو بندند همچون رسن و طناب، (برهان)، هرچیز که بر گلو بندند مانند ریسمان و طناب و جز آن، (ناظم الاطباء)، اینکه در برهان می نویسد: ’هرچیز که بر گلو بندند ... ’ غلط است، گلوبنده را که به معنی شکم پرست است به معنی بستۀ به گلو تصور کرده است، (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)، معنی ’گلوبنده’ را به ’گلوبند’ تحریف کرده به معنی رسن و طناب گرفته اند و بعضی خود کلمه را به صورت ’مالول’ آورده اند، (فرهنگ فارسی معین)، در نسخۀ لغت فرس متعلق به آقای نخجوانی آمده: ’ماکول گلوبنده و بسیارخوار بود’، درنسخۀ لغت فرس چ هرن آمده: ’ماکول گلوبنده باشد یعنی بسیارخوار’ و ظاهراً همین معنی صحیح است، چه شاهد مذکور از علی قرط آن را تأیید می کند، و بعدها ’گلوبنده’ را به ’گلوبند’ تصحیف کرده اند ... مؤلف برهان هر دو معنی را آورده است، جهانگیری و رشیدی ’مالول’ به این معنی (و معنی غلامی که مرتبۀ بزرگ یافته باشد و رئیس غلامان بود) آورده اند و رشیدی پس از نقل اقوال مختلف گوید: ’حاصل آنکه در این لغت اضطراب بسیار و اختلاف بیشمار کرده اند، واﷲ اعلم’، (از حاشیۀ برهان چ معین)، و رجوع به مالول شود، غلامی را نیز گویند که به مرتبۀ بزرگی رسیده باشد و به این معنی به جای کاف لام هم هست، (برهان)، غلامی را گویند که به مرتبۀ بزرگ رسیده باشد و در فرهنگ جهانگیری آمده که صاحبان فرهنگ تفصیل آن را کلوبنده نوشته اند به کاف عربی چه کلو به معنی بزرگ است و هندوشاه و حافظ اوبهی گلوبند را به کاف فارسی دانسته و به رسن تفسیر کرده اند و حال آنکه ایشان را غلط عظیم افتاده، اما شمس فخری ماکول به معنی رسن آورده ... و در نسخۀ وفائی به معنی پرخوار و اکول گفته است و در نسخۀ میرزا ’مالول’ شکم بنده و بندۀ بلند مرتبه معنی کرده حاصل آنکه در این لغت اختلاف بیشمار کرده اند واﷲ اعلم بالصواب، (انجمن آرا) (آنندراج)، ’گلوبنده’ را درمعنی اول لغت ’کلوبنده’ یعنی بزرگ بنده و بندۀ بلند مرتبه خوانده و چنین معنی کرده اند، (حاشیۀ برهان چ معین)، و رجوع به معنی اول و کلو شود
گلوبنده و مردی قوی اندام و کارکن باشد، (لغت فرس اسدی چ اقبال ص 316)، به معنی شکم خواره و پرخور هم آمده است، (برهان) (از ناظم الاطباء) : قلیه کردم زود و آوردمش پیش تا بخوردند آن دو ماکول نهنگ، علی قرط (از لغت فرس اسدی چ اقبال ص 316)، ، هرچیز که بر گلو بندند همچون رسن و طناب، (برهان)، هرچیز که بر گلو بندند مانند ریسمان و طناب و جز آن، (ناظم الاطباء)، اینکه در برهان می نویسد: ’هرچیز که بر گلو بندند ... ’ غلط است، گلوبنده را که به معنی شکم پرست است به معنی بستۀ به گلو تصور کرده است، (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)، معنی ’گلوبنده’ را به ’گلوبند’ تحریف کرده به معنی رسن و طناب گرفته اند و بعضی خود کلمه را به صورت ’مالول’ آورده اند، (فرهنگ فارسی معین)، در نسخۀ لغت فرس متعلق به آقای نخجوانی آمده: ’ماکول گلوبنده و بسیارخوار بود’، درنسخۀ لغت فرس چ هرن آمده: ’ماکول گلوبنده باشد یعنی بسیارخوار’ و ظاهراً همین معنی صحیح است، چه شاهد مذکور از علی قرط آن را تأیید می کند، و بعدها ’گلوبنده’ را به ’گلوبند’ تصحیف کرده اند ... مؤلف برهان هر دو معنی را آورده است، جهانگیری و رشیدی ’مالول’ به این معنی (و معنی غلامی که مرتبۀ بزرگ یافته باشد و رئیس غلامان بود) آورده اند و رشیدی پس از نقل اقوال مختلف گوید: ’حاصل آنکه در این لغت اضطراب بسیار و اختلاف بیشمار کرده اند، واﷲ اعلم’، (از حاشیۀ برهان چ معین)، و رجوع به مالول شود، غلامی را نیز گویند که به مرتبۀ بزرگی رسیده باشد و به این معنی به جای کاف لام هم هست، (برهان)، غلامی را گویند که به مرتبۀ بزرگ رسیده باشد و در فرهنگ جهانگیری آمده که صاحبان فرهنگ تفصیل آن را کلوبنده نوشته اند به کاف عربی چه کلو به معنی بزرگ است و هندوشاه و حافظ اوبهی گلوبند را به کاف فارسی دانسته و به رسن تفسیر کرده اند و حال آنکه ایشان را غلط عظیم افتاده، اما شمس فخری ماکول به معنی رسن آورده ... و در نسخۀ وفائی به معنی پرخوار و اکول گفته است و در نسخۀ میرزا ’مالول’ شکم بنده و بندۀ بلند مرتبه معنی کرده حاصل آنکه در این لغت اختلاف بیشمار کرده اند واﷲ اعلم بالصواب، (انجمن آرا) (آنندراج)، ’گلوبنده’ را درمعنی اول لغت ’کلوبنده’ یعنی بزرگ بنده و بندۀ بلند مرتبه خوانده و چنین معنی کرده اند، (حاشیۀ برهان چ معین)، و رجوع به معنی اول و کلو شود
بزی که جهت شکار گرگ و نحو آن استاده کنند. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، بزی که برای خوردن فربه نمایند. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). و رجوع به اکوله شود، چارپایی که آنرا سبع خورده باشد. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). و رجوع به اکیل شود، خوردنی و غذا (چرا که فعیله به معنی مفعوله است). (غیاث اللغات) (آنندراج)
بزی که جهت شکار گرگ و نحو آن استاده کنند. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، بزی که برای خوردن فربه نمایند. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). و رجوع به اکوله شود، چارپایی که آنرا سبع خورده باشد. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). و رجوع به اکیل شود، خوردنی و غذا (چرا که فعیله به معنی مفعوله است). (غیاث اللغات) (آنندراج)
مخفف ابوالقاسم و ابوالفضل و مانند آنها (قس: بلقاسم و بلفضل در نوشته های پیشینیان و در تداول عوام امل مخفف ام البنین و جز آن)، نره احلیل کیر. یکی از گوشه های ماهور
مخفف ابوالقاسم و ابوالفضل و مانند آنها (قس: بلقاسم و بلفضل در نوشته های پیشینیان و در تداول عوام امل مخفف ام البنین و جز آن)، نره احلیل کیر. یکی از گوشه های ماهور