جدول جو
جدول جو

معنی اکلیمتر - جستجوی لغت در جدول جو

اکلیمتر
فرانسوی شیبسنج
تصویری از اکلیمتر
تصویر اکلیمتر
فرهنگ لغت هوشیار
اکلیمتر
شیب سنج
تصویری از اکلیمتر
تصویر اکلیمتر
فرهنگ واژه فارسی سره

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اولی تر
تصویر اولی تر
سزاوارتر، شایسته تر، بهتر، برای مثال ترک احسان خواجه اولی تر / کاحتمال جفای بوابان (سعدی - ۱۱۲) . با آنکه اولی خود صفت تفضیلی است، باز هم در فارسی علامت صفت «تر» به آن می افزایند
فرهنگ فارسی عمید
(اَ کُ لُ مِ)
الکل سنج. رجوع به الکل سنج و الکومتر شود
لغت نامه دهخدا
(لُ مِ)
گرماسنج. میزان الحراره. رجوع به گرماسنج در همین لغت نامه شود
لغت نامه دهخدا
(اَ لا تَ)
اولی + تر، سزاوارتر و بهتر. (ناظم الاطباء) :
ایزد او را از پی سالاری ملک آفرید
زو که اولیتر بگنج و لشکر و تاج و نگین.
فرخی.
ورگ زدن اندر این فصل (بهار) اولیتر از آن بود که اندر فصلهای دیگر. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). بدین سبب اولیترین روزگاری بدارو خوردن روزگار خزان است. (ذخیرۀ خوارزمشاهی).
گفت او را نیست الا درد لوت
پس جواب احمق اولیتر سکوت.
مولوی.
ترک احسان خواجه اولیتر
کاحتمال جفای بوابان
بتمنای گوشت مردن به
که تقاضای زشت قصابان.
سعدی.
ایام شباب است شراب اولیتر
با سبزخطان بادۀ ناب اولیتر
عالم همه سربسر رباطیست خراب
در جای خراب هم خراب اولیتر.
حافظ.
رجوع به اولی شود، امید داشتن. (ناظم الاطباء) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
تصویری از کالیمتر
تصویر کالیمتر
فرانسوی گرما سنج
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از الکومتر
تصویر الکومتر
الکل سنج
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تاکسیمتر
تصویر تاکسیمتر
فرانسوی رهشمار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کالریمتر
تصویر کالریمتر
گرما سنج، میزان الحراره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از میلیمتر
تصویر میلیمتر
واحد طول در سیستم متری، یک هزارم متر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اولیتر
تصویر اولیتر
اصول انسانیت، مکتب انسان گرائی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تاکسیمتر
تصویر تاکسیمتر
دستگاهی که در تاکسی نصب می شود برای نشان دادن مقدار مسافت پیموده شده تا براساس آن نرخ کرایه مسافر تعیین شود
فرهنگ فارسی معین
یک هزارم متر
فرهنگ واژه مترادف متضاد