جدول جو
جدول جو

معنی اکسید - جستجوی لغت در جدول جو

اکسید
ترکیب اکسیژن با فلزها، غیر فلزها یا بنیان های آلی. اکسیدهای فلزی در طبیعت فراوان هستند و بیشتر مواد معدنی فلزات را تشکیل می دهند و مهم ترین آن ها اکسید آهن، اکسید مس و اکسید آلومینیوم است
اکسید جیوه: در علم شیمی مادۀ پودری شکل به رنگ زرد یا سرخ که نوع زرد آن خاصیت ضدعفونی قوی دارد
تصویری از اکسید
تصویر اکسید
فرهنگ فارسی عمید
اکسید(اُ)
هر جسمی که از ترکیب شبه فلز یا فلزی با اکسیژن حاصل شود مانند: اکسید آهن و اکسید ازت، و اکسیدهای فلزی در طبیعت فراوان است. (فرهنگ فارسی معین). خبث. زنگ. اکسید دو فر، زنگ آهن. خبث الحدید. اکسید دو زنک، زنگ روی. (یادداشت مؤلف). از اکسیدهای معروف است: اکسید اتیلن. اکسیدجیوه (اکسید مرکوریک). اکسید روی (اکسید دو زنک). اکسید سرب. اکسید آهن (اکسید فرو + اکسید فریک). اکسید کربن. اکسید مس. اکسید منگنز. اکسید منیزی. اکسید نقره. اکسید نیکل. و رجوع به فهرست روش تهیۀ مواد آلی و نیز درمان شناسی ص 524 و 461 و 208 و 209 شود
لغت نامه دهخدا
اکسید
هر جسم بسیطی که با اکسیژن ترکیب شده باشد
تصویری از اکسید
تصویر اکسید
فرهنگ لغت هوشیار
اکسید((اُ))
هر جسم بسیط که با اکسیژن ترکیب شده باشد
تصویری از اکسید
تصویر اکسید
فرهنگ فارسی معین
اکسید
زنگار
تصویری از اکسید
تصویر اکسید
فرهنگ واژه فارسی سره
اکسید
اکسیده، زنگ، هواسوز
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اکید
تصویر اکید
محکم، استوار
فرهنگ فارسی عمید
ماده ای ترش مزه که بازها را خنثی و بعضی فلزات را در خود حل می کند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اکسیه
تصویر اکسیه
کساها، جامه ها، لباس ها، عباها، جمع واژۀ کسا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اکسیر
تصویر اکسیر
کیمیا، جوهری که تصور می شد می تواند ماهیت جسمی را تغییر دهد مثلاً جیوه را نقره و مس را طلا کند، کنایه از معجون هر چیز بسیار مفید و کمیاب، در تصوف کنایه از نظر مربی و مرشد کامل که ماهیت شخص را تغییر دهد، در تصوف کنایه از انسان کامل
فرهنگ فارسی عمید
(اَ سا)
فلان ٌ اکسی من فلان، فلان از فلان بیشتر است در لباس پوشیدن و لباس بخشیدن. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). پوشیده تر. بسیار جامه تر: هو اکسی من البطل. (یادداشت مؤلف) ، پر شدن شکم و فربه گشتن آن. (از اقرب الموارد). و رجوع به کعر شود
لغت نامه دهخدا
(اَ یَ)
جمع واژۀ کساء. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) (دهار) (ناظم الاطباء). و رجوع به کساء شود
لغت نامه دهخدا
(اِ)
نام حرف چهاردهم از حروف یونانی و نمایندۀ ستاره های قدر چهاردهم. وصورت آن این است. x (کوچک: x) (یادداشت مؤلف) ، بند کردن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، بازداشتن کسی را از ارادۀ خود. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اَ)
از لاتینی اسیدوس، ترش، (اصطلاح شیمی) حاصل ترکیب جسم مفردی را با ئیدرژن اسید نامند. و این مرکب دارای طعمی گزنده و اغلب ترش است و رنگ کبود و تورنسل را سرخ گرداند. اینک به شرح بعض اسیدها می پردازیم:
- اسید ازتیک یا اسید نیتریک، مایعی است با بوی مشخص و بی رنگ که در هوا دود می کند. در مقابل نور قسمتی از آن تجزیه میشودو رنگ آن در اثر پیدایش بخار نیترو رنگین میگردد. وآن اکسیدانی بسیار قوی است و پوست را لکّه دار و زردمیکند. وزن مخصوص آن در 20 درجه حرارت 1/38 تا 1/39است. اسید مزبور را در شیشه های سربلور و دور از روشنایی نگاهداری میکنند. این اسید با الکل، گلیسیرین، محلولهای آلبومین دار و مواد آلی عدم توافق دارد. (کارآموزی داروسازی تألیف جنیدی ص 138). و رجوع به اسید نیتریک شود.
- اسید ازتیک قابل تبلور، جوهرسرکه. مایعی بیرنگ با بوی تند و گزنده و بسیار ترش مزه و سوزآور است. در 16/7 درجه ذوب میشود و در 118 درجه میجوشد. وزن مخصوص آن در 20 درجه 1/05 است. (کارآموزی داروسازی ص 155).
- اسید استیل دی فسفره، که از اسید ارتواستیک مشتق شده است. (روش تهیۀ مواد آلی تألیف رضا صفوی ص 267).
- اسید استیل سالیسیلیک یا آسپیرین، این جسم را از اثر انیدریداستیک روی اسید ارتوهیدرکسی بنزوئیک یا اسید سالیسیلیک بدست می آورند. رجوع به روش تهیۀ مواد آلی ص 344 شود. اسپیرین بصورت تبلورات بیرنگ سوزنی شکل بی بو و کمی ترش است. گاهی کمی بوی استیک دارد. در 300 قسمت آب و4/5 قسمت الکل 90 درجه و 20 قسمت اتر حل میشود. (کارآموزی داروسازی ص 161).
- اسید ایزبوتیریک، این جسم را از اثر پرمنگنات پتاسیم در محلول قلیائی روی الکل ایزوبوتیلیک بدست می آورند. رجوع به روش تهیۀ مواد آلی ص 194 شود.
- اسید برمیدریک، که روی اجسام اشباع نشده ثابت میشود یا جانشین OH می گردد. رجوع به روش تهیۀ مواد آلی ص 273 شود.
- اسید بنزلیک یا اسید دی فنیل هیدرکسی استیک، این جسم را از اثر پتاس الکلی روی دی ستن بدست می آورند. رجوع به روش تهیۀ مواد آلی ص 201 شود.
- اسید بوریک، یکی از مشتقات بورق است، و آن به سه شکل در داروخانه ها یافت میشود: یا بصورت گرد سفیدرنگ بی شکل و یا بشکل تبلورات کوچک سفید و یا فلس مانندو سفید میباشد. اسید بوریک بدون بو و بی مزه است. رجوع به کارآموزی داروسازی ص 137 شود.
- اسید بیسموتوگالیک یا سوگالات دوبیسموت یاگالات دوبیسموت افیسینال یا درماتل، گرد زرد لیموئی بی بو و تقریباً بدون مزه است و در آب، الکل، اتر و اسیدهای رقیق حل نمیشود. در مقابل کاغذ آبی تورنسل اسید است. (کارآموزی داروسازی ص 149).
- اسید پارانیتروبنزوئیک، این اسید را از اکسیداسیون پارانیتروتولوئن به دست می آورند و بعنوان جسم اکسیژن دهنده مخلوط سولفوکرمیک بکار میبرند. رجوع به روش تهیۀ مواد آلی ص 173 شود.
- اسیدپیکریک یا اسید کاربازنیک یا تری نیتروفنل، اسید پیکریک بصورت تبلورات تیغه مانند و یا منشوری زردرنگ و بی بو و بسیار تلخ میباشد و در 122 درجه ذوب میشود. اسید پیکریک در مقابل تورنسل اسید است و ایجاد املاحی میکند. رنگ محلولهای آن حتی اگر بسیار رقیق باشد زردرنگ است. (کارآموزی داروسازی ص 159).
- اسید تارتریک، بصورت تبلورات شفاف بسیار مقاوم است. ترش مزه و نسبتاً مطبوع است و در 170 درجه ذوب میگردد. اسید تارتریک در مقابل هوا و نور فاسد میشود. رجوع به کارآموزی داروسازی صص 155-156 شود.
- اسید تانیک یا اسید دی گالیک یا اسید گالوتانیک یا تانن، گرد سفید مایل به زرد، سبک با بوی مخصوص و مزۀ قابض است. در یک قسمت آب 20 درجه و دو قسمت الکل 90 درجه و 8 قسمت گلیسیرین حل میشود. در اتر، اتردوپترول، بنزین و روغنهای چرب غیرمحلول است. (کارآموزی داروسازی ص 162).
- اسید تیمیک یا تیمول، تیمول بصورت تبلورات درشت بیرنگ با بوی مخصوص است. نقطۀ ذوب آن 50 تا 51 درجه و نقطۀ جوش آن 232 درجه میباشد. در آب بسیار کم محلول است (یک در1200) ، ولی در الکل، اتر، کلرفرم، اسانس پترول، سولفوردوکربن، اسید استیک و محلولهای قلیائی حل میشود. محلول آبی تیمول در مقابل تورنسل خنثی است. تیمول بدون باقیمانده فرّار میباشد. و آنرا در شیشه های رنگین سربسته نگاهداری میکنند. رجوع به کارآموزی داروسازی ص 159 شود.
- اسید دی فنیل استیک، این جسم را از احیاء اسید دی فنیل هیدرکسی استیک توسط اسید یدیدریک بدست می آورند. رجوع به روش تهیۀ مواد آلی ص 244 شود.
- اسید دی فنیل هیدرکسی استیک، جهت تهیۀ این جسم ابتدا باید بنزیل یا دی بنزوئیل که یک دی ستن است و از اکسیداسیون اسیلوئین مربوطه بدست می آید، تهیه کرد. رجوع به روش تهیۀ مواد آلی ص 200 و رجوع به اسید بنزلیک شود.
- اسید دی متیل اکریلیک، این جسم را از اثرهیپوکلریت سدیم، روی اکسید دو مزی تیل بدست می آورند. رجوع به روش تهیۀ مواد آلی ص 196 شود.
- اسید سولفانیلیک، این جسم را از گرم کردن سولفات اسید انیلین بدست می آورند. رجوع به روش تهیۀ مواد آلی ص 330 شود.
- اسید سولفوریک، از اسیدهای اکسیژن دهنده و از اکسیدانهای صنعتی محسوب میشود. این اسید را بصورت دودکننده یعنی بصورت آلئوم بکار میبرند. رجوع به روش تهیۀ مواد آلی ص 169 شود. و آن مایعی غلیظ بیرنگ و بی بو و بسیار محرق است. اسید سولفوریک نسبت به آب حریص است و ایجاد حرارت میکند و از این نقطه نظرهنگام اختلاط باید اسید سولفوریک را کم کم به آب افزود و در صورت لزوم ظرف محتوی مخلوط را سرد کرد. با الکل نیز بهر نسبتی مخلوط میشود و تولید حرارت میکند. در کلرفرم حل نمیشود. اسید سولفوریک را باید در شیشه های خشک سرسمباده نگاهداری کنند تا رطوبت و گرد و غبار هوا در آن وارد نشود و آنرا زرد نکند. (کارآموزی داروسازی صص 136- 137).
- اسید سیتریک، اسید سیتریک بصورت تبلورات درشت، بیرنگ، غیرشفاف، بی بو، ترش مزه و مطبوع است. اسید بی آب در 100 درجه و اسید آب دار در 150 درجه ذوب میشود. در 0/75 قسمت آب 15 درجه، دو قسمت الکل 95 درجه حل میگردد. در گلیسرین بسیار محلول است. در مقابل هوا و نور فاسد نمیشود. اسید سیتریک متبلور را بدون فساد بسهولت میتوانند نگاهداری کنند، ولی در محلول های آبی آن با مرورزمان کپک ها رشد میکنند. (کارآموزی داروسازی ص 156).
- اسید فسفریک یا اسید ارتوفسفریک، یکی از مشتقات فسفر است. اسید فسفریک خالص بصورت تبلورات سفید است که در 42 درجه حرارت ذوب میشود، ولی اسید فسفریک افیسینال کدکس محلول آبی اسید فسفریک خالص است که وزن مخصوص آن 1/35 میباشد و 49/7 تا 50 درصد اسید فسفریک خالص دارد. این اسید مایعی بیرنگ و مانند شربت غلیظ است. اسید فسفریک را در شیشه های سربلور نگاهداری میکنند. (کارآموزی داروسازی صص 138- 139).
- اسید فنیک یافنل یا بنزه اول یا اسید کاربولیک، اسید فنیک بصورت تبلورات سفید با بوی مشخص و مزۀ سوزان است. نقطۀ ذوب آن 41 و نقطۀ جوش آن 182 درجه میباشد. فنل در مقابل هوا بکندی و در 100 درجه بسرعت فرّار است. فنل بسیار کم جذب آب می کند و با آب تولید یک هیدرات متبلور می کند که نیم ملکول آب تبلور دارد و در 16 درجه ذوب میشود. فنل خالص در اثر هوا و نور رنگین نمیشود ولی اگر خالص نباشد حتی اگر عدم خلوص کم باشد در اثر اکسیژن قرمزرنگ میگردد. در بالاتر از 67 درجه حرارت فنل با آب به هر نسبتی مخلوط میشود. محلولهای آبی فنل در مقابل معرفهای رنگی خنثی میباشد. فنل با املاح قلیائی، آنتی پیرین، کامفر، کلرال، فناستین، پی پرازین، تیمول، املاح کینین، محلولهای آلبومینوئیدی و املاح آهن ناسازگار است. فنل را در شیشه های سربسته دوراز رطوبت هوا نگاهداری میکنند. (کارآموزی داروسازی ص 158).
- اسید کاربازونیک. رجوع به اسید پیکریک شود.
- اسید کاربولیک. رجوع به اسید فنیک شود.
- اسید کاربونیک یا کاربونات، اسید کاربونیک اسیدی است ناپایدار که در حالت جوش به انیدرید و آب تبدیل میگردد. اگر هنگام سوختن کربن اکسیژن به اندازۀ کافی برسد، تولید انیدرید کربنیک میکند و برعکس اگر مقدار اکسیژن در موقع سوختن زغال کم باشد، تولید اکسیددوکربن میشود. در طبیعت بحالت ترکیب و آزاد یافت میشود. بحالت آزاد در هوا از 0/35 تا 0/14 انیدریدکاربونیک موجود است و از دهانه های آتشفشان نیز خارج میشود و بصورت محلول در آبهای معدنی بحالت کاربنات دیده میشود و املاح کاربنات جامد بصورت کالسیت و آراگونیت و دولومی و غیره یافت میشود. انیدرید کاربونیک گازی بی رنگ با طعم اسید، وزن مخصوص آن 10/52، بنابراین از هوا سنگین تر است. گازی است که در آب حل میشود، مخصوصاً در تحت فشار بسیار و سرما بیشتردر آب محلول است. انیدرید کاربونیک با آب تولید اسید کاربونیک میکند ولی اسیدی ناثابت است و بفوریت تبدیل به انیدرید کاربونیک و آب میگردد. (شیمی انالیتیک تألیف گاگیک ج 1 ص 152).
- اسید کارو یا اسید منوپرسولفوریک، که از تجزیۀ پرسولفاتها یا اسید سولفوریک در سرما بدست می آید. رجوع به روش تهیۀ مواد آلی ص 170 شود.
- اسید کرومیک، یکی از اسیدهای معدنی و از اکسیدانهای پرمصرف است و آنرا بحالت آزاد یابصورت مخلوط بیکروماتهای قلیائی و اسید سولفوریک ممکن است بکار برد. رجوع به روش تهیۀ مواد آلی ص 169 و 170 شود.
- اسید کلریدریک، یکی از مشتقات کلر است که بصورت گاز است ولی آنچه در داروخانه ها بنام اسید کلریدریک نامیده میشود، محلول این گاز در آب مقطر میباشد و 100 گرم این محلول 35/5 تا 36 گرم و یک لیتر آن در 15 درجه حرارت 418 تا 443 گرم گاز اسید کلریدریک دارد. مایعی است بیرنگ که در مقابل هوا دود بسیار میکند. بوی آن قوی و تحریک کننده و مزۀ آن بسیار ترش است. محلول اسید کلریدریک محرق میباشد. تورنسل را بشدت قرمز میکند. در مجاورت با آمونیاک دود سفید غلیظی ایجاد میکند. با اغلب از فلزات معمولی کلرورهائی تولید میکند که معمولاً محلول است. اسید کلریدریک اسید یک بازی میباشد. اسید کلریدریک را باید در شیشه های سرسمباده نگاهداری کنند. این اسید با املاح نقره، املاح مرکورو املاح سرب، عدم توافق دارد. (کارآموزی داروسازی ص 134).
- اسیدگالوتانیک. رجوع به اسید تانیک شود.
- اسید لاکتیک،اسید لاکتیک خالص بصورت تبلورات سختی است که در 18 درجه ذوب میشود، و اگر چندصدم آب داشته باشد بصورت مایع شربتی بیرنگ، بی بو و بسیار ترش درمی آید که اسید لاکتیک افیسینال کدکس است. وزن مخصوص آن در 15 درجه 1/23 میباشد. با آب و الکل قابل اختلاط است و در اتراتیلیک حل میشود. (کارآموزی داروسازی ص 155).
- اسید نیترو، این جسم در بعض موارد به عنوان معرف نیتراسیون بکار میرود. رجوع به روش تهیۀ مواد آلی ص 300 شود.
- اسید نیتریک، یکی از اسیدهای معدنی است. خاصیت اکسیژن دهنده این اسید برحسب غلظت آن متغیر است. در سلسلۀ آرماتیک آنرا بحالت رقیق جهت جلوگیری از عمل نیتراسیون استعمال میکنند. غالب اوقات بجای اسید آزاد مخلوط نیترات سدیم و اسید سولفوریک یا نیترات مس و سرب مصرف میکنند. (روش تهیۀ مواد آلی ص 169). و رجوع به اسید ازتیک شود.
- اسید هیپویدو، یکی از ترکیبات یددار. این اسید روی اتصالهای مضاعف ثابت شده و تولید یدهیدرین می کند. رجوع به روش تهیۀ مواد آلی ص 286 شود.
- اسید یدیدریک، یکی از ترکیبات یددار. این اسید میتواند روی ترکیبات اشباع نشده ثابت شود و مانند سایر اسیدهای هالوژن دار ید، روی کربنی که هیدروژن آن کمتر است ثابت خواهد شد. رجوع به روش تهیۀ مواد آلی ص 286 شود
لغت نامه دهخدا
(اُ سَ)
ابن حضیربن سماک بن عتیک اشهلی اوسی. کنیۀ او را ابویحیی و ابوالحصین و ابوعیسی و ابوعتیک و ابوعتیق گفته اند. صحابی است و پدر او به حضیرالکتائب معروف بود. وی با سعد بن معاذ رفیق شفیق بود و هر دو بر دست مصعب بن عمیر اسلام آوردند و خویشان خود را نیز به دین اسلام دعوت کردند. اسید یکی از کسانی است که مردم را به بیعت خلیفۀ اول تشویق می کرد. وی بسال 20 هجری قمری درگذشت. (قاموس الاعلام ترکی). او غزوۀ عقبه و بدر رادریافت. (عقدالفرید چ محمد سعید العریان ج 3 ص 326). زرکلی گوید: وی در عهد جاهلیت و اسلام شریف و مقدم قبیلۀ اوس از اهل مدینه بود و از عقلای عرب و صاحب رأی محسوب می شد. و او را به لقب کامل میخواندند. در عقبهالثانیه با هفتاد تن از انصار حضور یافت و یکی ازنقبای دوازده گانه است و احد را نیز دریافت و هفت جراحت بدو رسید و آنگاه که مردم از گرد رسول (ص) بپراکندند وی با پیامبر بماند. و نیز در خندق و همه مشاهد حضور داشت و در حدیث آمده: نعم الرجل اسیدبن الحضیر. و او به مدینه درگذشت و بخاری و مسلم، 18 حدیث ازو روایت کرده اند. متوفی بسال 20 هجری قمری (اعلام زرکلی ج 1 ص 117). حمداﷲ مستوفی گوید: ’اسیدبن حصین (کذا) از بنی سهل الانصاری اوسی بود. وفات او در زمان عمر رضی اﷲ عنهما در سنۀ عشرین بود.’ (تاریخ گزیده چ لندن ج 1 ص 215). خوندمیر گوید: در همین سال (عشرین) اسیدبن حصیر (کذا) انصاری وفات یافت و او از جملۀ رؤسای بنی عبدالاشهل بود و بجودت قرائت و حسن صورت اتصاف داشت. (حبیب السیر چ تهران جزو 4 از ج 1 ص 167). و رجوع به تاج العروس شود
لغت نامه دهخدا
(اُ سَیْ یِ)
علمی است از اعلام مردان
لغت نامه دهخدا
(اُ سَیْ یِ)
تصغیر اسود. بزرگوارک
لغت نامه دهخدا
(اِ)
کاسد شدن بازار. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). بازار ناروا شدن. (تاج المصادر بیهقی). ناروا شدن. (برهان).
لغت نامه دهخدا
(اِ)
دهی از دهستان گاودول بخش مرکزی شهرستان مراغه. سکنۀ آن 303 تن. آب آن از رود خانه مردی. محصول عمده آنجاغلات و کشمش و بادام و حبوب و زردآلو. صنایع دستی زنان جاجیم بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4) ، لازم گرفتن گناه و عصیان را پس از طاعت و ایمان. (از اقرب الموارد) ، کافر خواندن کسی را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). کافر خواندن. (المصادر زوزنی). کافر خواندن کسی را و نسبت کفر دادن به وی. (از اقرب الموارد) ، کافر گردانیدن. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(اِ)
به اصطلاح کیمیاگران جوهر گدازنده و آمیزنده و کامل کننده که ماهیت جسم را تغییر دهد یعنی جیوه را نقره و مس را طلا کند و چنین جوهری وجود خارجی ندارد و فرض محض است. (از مؤید الفضلاء) (از آنندراج) (از برهان) (ناظم الاطباء). کیمیاء. (منتهی الارب). کیمیا. (منتهی الارب) (دهار) (غیاث اللغات) (مهذب الاسماء). کیمیا که بدان نقره زر شود. (از شرفنامۀ منیری). جوهری گدازنده که ماهیت اجسام را تغییر دهد وکاملتر سازد مثلا جیوه را نقره و مس را طلا سازد. (فرهنگ فارسی معین). دارویی که بدان مس و جز آن به زر وسیم بدل کنند. کیمیا. (یادداشت مؤلف) :
بدین فصاحت و این علم شاعری که تراست
مکوش خیره کش ابریز کردی و اکسیر.
غضایری (در هجو عنصری).
زر اکسیر آفتاب است و سیم اکسیر ماه و نخست کس که زر و سیم از معدن بیرون آورد جمشید بود. (نوروزنامه).
خاک پایت ز من دریغ مدار
تا کنم زر چو یافتم اکسیر.
سوزنی.
سائل از زر تو گردد قارون
اگر از مدح تو سازد اکسیر.
سوزنی.
ندانم سپر ساز خاقانیا
که نادانی اکسیر دانستن است.
خاقانی.
اشعارش از عراق ره آورد می برم
کاکسیر و گنج خسرو ایران شناسمش.
خاقانی.
شغل او شاعری است یا تنجیم
هوسش فلسفه است یا اکسیر.
خاقانی.
این یکی اکسیر نفس ناطقه
بر سر صدر زمان خواهم فشاند.
خاقانی.
سنگ از اکسیر من گهر گردد
خاک در دست من به زر گردد.
نظامی.
اکسیر تو داد خاک را لون
وز بهر تو آفریده شد کون.
نظامی.
ای برادر خود بر این اکسیر زن
کم نیاید صدق مرد از صدق زن.
مولوی.
تو مگو کاین مس برون بد محتقر
در دل اکسیر چون گشتست زر.
مولوی.
قلب اعیان است و اکسیر محیط
ائتلاف خرقۀ تن بی مخیط.
مولوی.
گویند روی سرخ تو سعدی که زرد کرد
اکسیر عشق در مسم آویخت زر شدم.
سعدی.
جز قلب تیره هیچ نشد حاصل و هنوز
باطل درین خیال که اکسیر می کنند.
حافظ.
کیسه چو خالی بود از زر و سیم
دعوی اکسیر چه سود ای حکیم.
جامی.
مس چو به اکسیر رسد زر شود
قطره به بحر آید گوهر شود.
ملاحسین واعظ کاشفی.
کیمیاگر که مس جمله ازو زر گردد
قلب ما را نزد اکسیر چو بگداخت دریغ.
نظیری نیشابوری (از آنندراج).
انتظار ساغر از ساقی مکش دیگر حکیم
فکر خود کن کس نمی ریزد به خاک اکسیر را.
ابوطالب حکیم (از آنندراج).
تربیت سودی نمی بخشد چو استعداد نیست
بر مس تابیده می باید زدن اکسیر را.
شفیعاثر (از آنندراج).
ز اکسیر هجرت است به دست من این قدر
کز روی خویشتن همه از خاک زرکنم.
طاهر (از شرفنامه).
- اکسیرساز، کیمیاگر:
شحنۀ نوروز نعل نقره خنگش ساخته ست
هر زری کاکسیرسازان خزان افشانده اند.
خاقانی.
- اکسیرسازی، عمل اسکیرساز. کیمیاگری:
خلیفه چو اکسیرسازی شنید
به عشوه زری داد و زرقی خرید.
نظامی.
و رجوع به ترکیب اکسیر کاری و اکسیرساز شود.
- اکسیرکاری، کیمیاگری:
به اکسیرکاری چنان شد تمام
که کردی زر سخته از سیم خام.
نظامی.
- اکسیر مردمی (به اضافه) ، کنایه از شراب. (آنندراج) :
نقد جان را به جرعه ای امروز
می فروشند و نیک ارزان است
زود بستان و در بها بفرست
آنچه اکسیر مردمی آن است.
حیاتی گیلانی (از آنندراج).
- عمل اکسیر تام، زر به صناعت ساختن. (یادداشت مؤلف).
لغت نامه دهخدا
(اَ یَ / یِ)
بوزه که عبارت از شراب است که از آرد جو و امثال آن می سازند و به تازی نبیذ گویند. (آنندراج) (برهان) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
باصطلاح کیمیاگران، جوهر گدازنده و کامل کننده و آمیزنده که ماهیت جسم را تغییر دهد یعنی جیوه را نقره و مس را طلا کند و چنین جوهری وجود ندارد و فرض محض است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اکساد
تصویر اکساد
بازار سردی
فرهنگ لغت هوشیار
بمعنی ترش در اصطلاح شیمی حاصل ترکیب جسم مفردی رابا ئیدروژن اسید نامند، و این مرکب دارای طعمی گزنده واغلب ترش داردو رنگ کبود تورنسل راسرخ میکندو اسیدهای متعارفی عبارتند ازاسید استیک، اسید ازتیک، اسید سولفوریک و اسید کلرید ریک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اکید
تصویر اکید
استوار، محکم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اکسد
تصویر اکسد
بی رواج تر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کسید
تصویر کسید
مندک بی خریدار، پست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اکسیه
تصویر اکسیه
جمع کساء، جامه ها پوشش ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسید
تصویر اسید
هر جسم هیدروژن داری که به حالت محلول، یون هیدروژن (پروتون) آزاد کند و به جای هیدروژن آن فلزی جانشین شود و تشکیل نمک دهد. بیشتر اسیدها خورنده هستند و مزه ترش دارند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اکید
تصویر اکید
محکم، استوار، دستور قطعی
فرهنگ فارسی معین
((اِ))
ماده ای که ماهیت اجسام را تغییر دهد و با ارزش تر سازد مثلاً مس را طلا سازد، هر چیز مفید و کمیاب، دارویی که به عقیده قدما هر مرضی را علاج می کرد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اکساد
تصویر اکساد
بازار سردی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اکسیر
تصویر اکسیر
خوشکام ساز، زیست آب، کناد
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اکسد
تصویر اکسد
نارواتر، ناروانتر
فرهنگ واژه فارسی سره
کیمیا، کمیاب، نادر
فرهنگ واژه مترادف متضاد