جدول جو
جدول جو

معنی اکراه - جستجوی لغت در جدول جو

اکراه
بیزاری، ناخوش داشت، واداشت
تصویری از اکراه
تصویر اکراه
فرهنگ واژه فارسی سره
اکراه
به کار خلاف میل کسی را واداشتن و مجبور کردن
تصویری از اکراه
تصویر اکراه
فرهنگ لغت هوشیار
اکراه
کسی را به زور و ستم به کاری وا داشتن، کسی را خلاف میل او به کاری مجبور کردن، بی میلی، تنفر
تصویری از اکراه
تصویر اکراه
فرهنگ فارسی عمید
اکراه
((اِ))
ناپسند داشتن، فشار، زور
تصویری از اکراه
تصویر اکراه
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اکراها
تصویر اکراها
به ناخواست، ناگزیر
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اکراها
تصویر اکراها
ناگزیر به ناخواست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اکران
تصویر اکران
پردهی نمایش، نمابار
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اکرام
تصویر اکرام
بزرگ داشت، گرامی داشت، نواخت، ارج نهادن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اکراد
تصویر اکراد
کردان، کردها
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اکاره
تصویر اکاره
دست کم گیری، روی آوردن
فرهنگ واژه فارسی سره
دست کم گرفتن روی آوردن برزگر، دهقانی ساکن یک ده که سهمی از زمینهای دایر ندارد و برای کار کردن بدیه های مجاور میرود، جمع اکره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اکناه
تصویر اکناه
به بن رسیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اکران
تصویر اکران
پرده سینما
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اکرام
تصویر اکرام
گرامی کردن، بزرگ داشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اکرار
تصویر اکرار
جمع کر، نردبان های ریسمانی، ریسمان های پالان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اکراد
تصویر اکراد
پارسی تازی شده، جمع کرد، کردان جمع کرد (کردی)
فرهنگ لغت هوشیار
سلاک دادن خانه، سلاک دادن ستور (سلاک کرایه)، دیر کردن، سخن به درازا کشیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از امراه
تصویر امراه
مونث امرو، زن، نسا مونث امرء زن، جمع نسا نسوه نسوان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ایراه
تصویر ایراه
ساحل کنار دریا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اکران
تصویر اکران
پردۀ سینما، نشان دادن فیلم در سینما
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اکرام
تصویر اکرام
بزرگ داشتن، گرامی داشتن، احترام کردن، بخشش کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از افراه
تصویر افراه
طعامی که برای زندانیان ترتیب دهند و میان آنان توزیع کنند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اکرام
تصویر اکرام
((اِ))
بزرگ داشتن، احترام کردن، نیکی کردن، بزرگداشت، حرمت، احسان، نیکی، جمع اکرامات
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ایراه
تصویر ایراه
ساحل، کنار دریا
فرهنگ فارسی معین
پلیدتر منفورتر زشت تر، جمع اکار (اکاره) برزگران کشاورزان، سهم زارع از محصول، دسترنج یا اجره المثلی که مالک هر گاه بخواهد اجازه زمینی را فسخ کند بابت حق کشت و کار بمستاء جر میدهد. یا عمله و اکراه. کارگران و برزیگران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کراه
تصویر کراه
کناره، کران، کرانه، نهایت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کراه
تصویر کراه
نهایت، کران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کراه
تصویر کراه
((کَ))
نهایت، کرانه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اکره
تصویر اکره
زشت تر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از با اکراه
تصویر با اکراه
Grudgingly
دیکشنری فارسی به انگلیسی