- اکراه
- بیزاری، ناخوش داشت، واداشت
معنی اکراه - جستجوی لغت در جدول جو
- اکراه
- به کار خلاف میل کسی را واداشتن و مجبور کردن
- اکراه
- کسی را به زور و ستم به کاری وا داشتن، کسی را خلاف میل او به کاری مجبور کردن، بی میلی، تنفر
- اکراه ((اِ))
- ناپسند داشتن، فشار، زور
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
به ناخواست، ناگزیر
ناگزیر به ناخواست
پردهی نمایش، نمابار
بزرگ داشت، گرامی داشت، نواخت، ارج نهادن
کردان، کردها
دست کم گیری، روی آوردن
دست کم گرفتن روی آوردن برزگر، دهقانی ساکن یک ده که سهمی از زمینهای دایر ندارد و برای کار کردن بدیه های مجاور میرود، جمع اکره
به بن رسیدن
پرده سینما
گرامی کردن، بزرگ داشتن
جمع کر، نردبان های ریسمانی، ریسمان های پالان
پارسی تازی شده، جمع کرد، کردان جمع کرد (کردی)
سلاک دادن خانه، سلاک دادن ستور (سلاک کرایه)، دیر کردن، سخن به درازا کشیدن
مونث امرو، زن، نسا مونث امرء زن، جمع نسا نسوه نسوان
ساحل کنار دریا
پردۀ سینما، نشان دادن فیلم در سینما
بزرگ داشتن، گرامی داشتن، احترام کردن، بخشش کردن
طعامی که برای زندانیان ترتیب دهند و میان آنان توزیع کنند
ساحل، کنار دریا
پلیدتر منفورتر زشت تر، جمع اکار (اکاره) برزگران کشاورزان، سهم زارع از محصول، دسترنج یا اجره المثلی که مالک هر گاه بخواهد اجازه زمینی را فسخ کند بابت حق کشت و کار بمستاء جر میدهد. یا عمله و اکراه. کارگران و برزیگران
کناره، کران، کرانه، نهایت
نهایت، کران
زشت تر
Grudgingly
неохотно
widerwillig
неохоче
niechętnie