جدول جو
جدول جو

معنی اکداس - جستجوی لغت در جدول جو

اکداس
(اَ)
جمع واژۀ کدس. (منتهی الارب) (دهار) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). جمع واژۀ کدس، به معنی خرمن. (آنندراج). رجوع به کدس شود
لغت نامه دهخدا
اکداس
جمع کدس، خرمن ها
تصویری از اکداس
تصویر اکداس
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اکیاس
تصویر اکیاس
کیس ها، کیسه ها، توبره ها، جمع واژۀ کیس
فرهنگ فارسی عمید
(کُدْ دا)
خرمن و غلۀ درودۀ فراهم آورده. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء). دانه های درو شدۀ خرمن شده. ج، کدادیس. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(اِ)
تننده افتادن در آوند و خنور. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). تندا یعنی عنکبوت افتادن در آوند و خنور. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(اِ رِمْ ما)
اکدا. از روییدگی بازداشتن گیاه. (ناظم الاطباء). از رویش بازداشتن سرما گیاه و کشت را یا کند ساختن رویش و نمو آنرا. (از اقرب الموارد).
لغت نامه دهخدا
(اَ)
فرقه فرقه. گویند: رأیت القوم اکداداً، دیدم آن قوم را فرقه فرقه. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). و رجوع به اکادید و اکده شود، درنگی کردن. (تاج المصادر بیهقی). در متون دیگر دیده نشد
لغت نامه دهخدا
(اِ رِمْ)
بند کردن و بازایستادن از کاری. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء).
لغت نامه دهخدا
(اَ)
جمع واژۀ کدر. (یادداشت مؤلف) (ناظم الاطباء). رجوع به کدر شود
لغت نامه دهخدا
(اِ رِ)
به عطای کسی رسیدن. گویند: اکدشت منه عطاءً. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) ، جمع واژۀ کرّ، به معنی رسن پالان و... (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب) (از آنندراج). رجوع به کر شود
لغت نامه دهخدا
(اِ رِ)
شنیده شدن آواز از سم ستور. (ناظم الاطباء). شنیده شدن آواز سمهای ستور. (یادداشت مؤلف) (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(اِ رِ)
وثیقه گرفته شدن از اسیر. (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ قَ)
رویانیدن زمین گیاه را چنانکه بپوشد روی آنرا، (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (آنندراج)، پوشیده شدن زمین به نبات، (تاج المصادر بیهقی)
لغت نامه دهخدا
(اَکْ)
جمع واژۀ کیس. (ناظم الاطباء).
لغت نامه دهخدا
(اِ)
پدر فرزندان زیرک شدن. (از منتهی الارب) (از آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
لغت نامه دهخدا
(اَ)
جمع واژۀ کرس. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). جمع واژۀ کرس، به معنی خانه های مردم مجتمع و فراهم آمده و درهم پیوسته. (آنندراج). و رجوع به کرس شود
لغت نامه دهخدا
(اِ)
با کرس شدن ستور.
لغت نامه دهخدا
(اَ)
جمع واژۀ کس ّ. (دهار) (ناظم الاطباء). رجوع به کس ّ شود
لغت نامه دهخدا
(اِ)
گیاه رویانیدن زمین. (منتهی الارب). رویانیدن زمین اندکی از گیاه را. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(اَ)
جمع واژۀ سدس، زره محکم، جماعت. دودمان. قبیله: الحمد ﷲ الذی اختار محمداً صلی اﷲ علیه و آله و سلم من خیر اسره. (تاریخ بیهقی ص 298) ، گروه مردم از خویش و اقارب، نزدیکان مرداز قوم وی. خویشاوندان. ج، اسر. (مهذب الاسماء)
لغت نامه دهخدا
(نَ)
صاحب شتران سدس شدن.
لغت نامه دهخدا
(فُ)
ادکاس ارض، ظاهر کردن زمین گیاه را
لغت نامه دهخدا
(اَ)
قیاس.
لغت نامه دهخدا
(اَ)
بی ترس و شجاع و زیرک. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اَ)
جمع واژۀ لدیس بمعنی فربه یا شتر مادۀ بسیارگوشت. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). رجوع به لدیس شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از اکیاس
تصویر اکیاس
کیسه ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کداس
تصویر کداس
خرمن چاش (غله)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اکداء
تصویر اکداء
گدامنشی، زفتی (بخل)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اکدام
تصویر اکدام
گروگان گیری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اکدار
تصویر اکدار
جمع کدر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسداس
تصویر اسداس
جمع سدس
اسداس در اخماس زدن: شش در پنج زدن، قمار کردن، حیله کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اکیاس
تصویر اکیاس
زیرکان
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اکدا
تصویر اکدا
زفتی، گدامنشی
فرهنگ واژه فارسی سره
اکراس سیاه، از پرندگان
فرهنگ گویش مازندرانی
ناامیدکننده، غمگین، تاریک، عبوس
دیکشنری اردو به فارسی