فرقه فرقه. گویند: رأیت القوم اکداداً، دیدم آن قوم را فرقه فرقه. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). و رجوع به اکادید و اکده شود، درنگی کردن. (تاج المصادر بیهقی). در متون دیگر دیده نشد
فرقه فرقه. گویند: رأیت القوم اکداداً، دیدم آن قوم را فرقه فرقه. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). و رجوع به اکادید و اکده شود، درنگی کردن. (تاج المصادر بیهقی). در متون دیگر دیده نشد
به عطای کسی رسیدن. گویند: اکدشت منه عطاءً. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) ، جمع واژۀ کرّ، به معنی رسن پالان و... (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب) (از آنندراج). رجوع به کر شود
به عطای کسی رسیدن. گویند: اکدشت منه عطاءً. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) ، جَمعِ واژۀ کَرّ، به معنی رسن پالان و... (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب) (از آنندراج). رجوع به کر شود
جمع واژۀ کرس. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). جمع واژۀ کرس، به معنی خانه های مردم مجتمع و فراهم آمده و درهم پیوسته. (آنندراج). و رجوع به کرس شود
جَمعِ واژۀ کِرس. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). جَمعِ واژۀ کرس، به معنی خانه های مردم مجتمع و فراهم آمده و درهم پیوسته. (آنندراج). و رجوع به کرس شود