جدول جو
جدول جو

معنی اکتناز - جستجوی لغت در جدول جو

اکتناز
گرد آمدن مال، جمع شدن مال و ثروت
تصویری از اکتناز
تصویر اکتناز
فرهنگ فارسی عمید
اکتناز(اَ)
گرد آمدن مال. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). گرد آمدن. گرد آمدن و سخت شدن. (از اقرب الموارد).
لغت نامه دهخدا
اکتناز
گنج نهادن گرد آمدن مال، پر شدن هر چه باشد، گنج نهادن
تصویری از اکتناز
تصویر اکتناز
فرهنگ لغت هوشیار
اکتناز((اِ تِ))
گرد آمدن مال، پر شدن هرچه باشد
تصویری از اکتناز
تصویر اکتناز
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اکتناف
تصویر اکتناف
پناه گرفتن، پناهگاه ساختن، احاطه کردن، پناه دادن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اکتناه
تصویر اکتناه
به کنه چیزی رسیدن، به ماهیت چیزی پی بردن
فرهنگ فارسی عمید
(اِ)
فروتنی کردن، پر کردن خیک را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (از اقرب الموارد). پرکردن مشک. (دهار) ، پنهان گردیدن در خانه خود. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از آنندراج) (از اقرب الموارد). پنهان گردیدن. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(اِ)
فراهم آمدن قوم. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). باهم آمدن و حاضر آمدن. (از المصادرزوزنی) (از تاج المصادر بیهقی) ، عده زیاد. متعددتر، بسیار. (ناظم الاطباء) ، خانه پر، دست پر. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(اِ)
حظیرۀ شتران ساختن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
لغت نامه دهخدا
(اِ)
فروپوشیدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (از اقرب الموارد).
- اکتنان ساختن، پوشیده داشتن. فروپوشیدن: اهل تمییز در هواجز این حرقت و ظهایر این مشقت در ظل ظلیل او اکتنان ساخته اند. (از ترجمه تاریخ یمینی ص 12).
لغت نامه دهخدا
(اِ)
آب به کوزه برکشیدن. (از اقرب الموارد) (ازمتن اللغه) (از تاج المصادر بیهقی) ، آسوده سیرشکم. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از آنندراج). سیرشکم. (از اقرب الموارد) ، زهار فربه و پرگوشت. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) ، راه فراخ. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(اِ ذِ)
آب گرفتن به کوزه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(یَ لَ / لِ)
به یک سو شدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (المصادر زوزنی) (آنندراج). با یکسوی شدن. (تاج المصادر بیهقی).
لغت نامه دهخدا
(اِ)
به کنه چیزی دررسیدن. (غیاث اللغات) (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). به غایت و حقیقت و کنه چیزی رسیدن. (از یادداشت مؤلف). به نهایت چیزی رسیدن. (مؤید الفضلاء). به غایت چیزی رسیدن. (المصادر زوزنی) ، زیادتی در عدد. بیشتری و کثرت. (ناظم الاطباء). زیادتی در شماره. مقابل اقلیت. (یادداشت مؤلف). بیشتر افراد یک کشور، یک منطقه یا شهر که از جهت زبان، مذهب، یا نژاد با هم وجه اشتراکی دارند، مقابل اقلیت. (فرهنگ فارسی معین).
- اکثریت تام، اکثریت مطلق. (یادداشت مؤلف) (از فرهنگ فارسی معین).
- اکثریت مطلقه یا مطلق، اکثریت تام. نصف بعلاوۀ یک. (از یادداشت مؤلف). تعداد آرایی است که لااقل مساوی نصف به علاوۀ یک باشد. (فرهنگ فارسی معین).
- اکثریت نسبی، تعداد آرایی است که داوطلبی بدست می آورد بشرطی که زیادتر از آراء داوطلبان دیگر باشد. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
درترنجیده شدن. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (آنندراج) (از اقرب الموارد). انقباض. (یادداشت مؤلف) ، گماریدن. (تاج المصادر بیهقی). خندیدن. تبسم کردن. (از یادداشت مؤلف) (از متن اللغه)
لغت نامه دهخدا
(اِ)
اکتنا. کنیت کردن خود را. (از تاج المصادر بیهقی) (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از آنندراج) (از اقرب الموارد). مکنی شدن به کنیتی. صاحب کنیت شدن. (یادداشت مؤلف).
لغت نامه دهخدا
تصویری از اجتناب
تصویر اجتناب
احتراز، پرهیز، دوری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اجتنان
تصویر اجتنان
پوشیده شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اختناق
تصویر اختناق
خفگی و گلوگیر شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اختراز
تصویر اختراز
به هم وادوختن چشم زدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اختباز
تصویر اختباز
نان پزی نان پختن
فرهنگ لغت هوشیار
لو یشه بندی (لویشه چوب و ریسمانی که به دهان چارپایان بندند، استوار شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از احتزاز
تصویر احتزاز
بریدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از احتراز
تصویر احتراز
پرهیز کردن، پرهیزیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارتجاز
تصویر ارتجاز
رجز و شعر خواندن
فرهنگ لغت هوشیار
راه بریدن در نور دیدن بگشتن رفت و برگشت گذشتن از جایی و رفتن بگذشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اکتناف
تصویر اکتناف
پناه گرفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اکتنان
تصویر اکتنان
پوشیده شدن، فروپوشیدن، سپید گشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اکتناه
تصویر اکتناه
بن جویی: (بن کنه) به بن چیزی رسیدن بکنه چیزی رسیدن پی بردن بماهیت امری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اکتیاز
تصویر اکتیاز
سبو پر کردن به سبو آب گرفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارتناح
تصویر ارتناح
تلو تلو خوردن، گردنکشی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اکتناف
تصویر اکتناف
((اِ تِ))
زیر پر گرفتن، احاطه کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اکتناه
تصویر اکتناه
((اِ تِ))
به کنه چیزی رسیدن، پی بردن به ماهیت امری
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اکتناف
تصویر اکتناف
پناه گیری، پناهیدن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اکتناه
تصویر اکتناه
بن جویی، به بن رسی
فرهنگ واژه فارسی سره