نام کتاب لغت عرب ازابوحیان و اصل آن ’ارتشاف الضرب من کلام العرب’ است، در کاری افتادن که نتوان از آن بیرون شد. (منتهی الارب). در کاری دشخوار گرفتار شدن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی) ، در گل افتادن. (منتهی الارب). در گل ماندن، در گل افکندن چیزیرا. (غیاث اللغات) ، بازداشتن پلیدی را. (منتهی الارب) ، فرورفتن در زمین سخت، چنانکه پای اسپ: فارتطمت بسراقه فرسه، پای اسب او فرورفت بزمین سخت
نام کتاب لغت عرب ازابوحیان و اصل آن ’ارتشاف الضرب من کلام العرب’ است، در کاری افتادن که نتوان از آن بیرون شد. (منتهی الارب). در کاری دشخوار گرفتار شدن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی) ، در گِل افتادن. (منتهی الارب). در گل ماندن، در گل افکندن چیزیرا. (غیاث اللغات) ، بازداشتن پلیدی را. (منتهی الارب) ، فرورفتن در زمین سخت، چنانکه پای اسپ: فارتطمت بسراقه فرسه، پای اسب او فرورفت بزمین سخت
منسوب به اکتشاف. مربوط به اکتشاف. (فرهنگ فارسی معین). - گروه اکتشافی (اصطلاح نظامی) ، گروهی که برای کشف اطلاعات درباره دشمن عمل کنند. (فرهنگ فارسی معین). - هواپیمای اکتشافی، هواپیمایی که مأمور کشف مواضع دشمنان و کسب اطلاع درباره آنان است. (فرهنگ فارسی معین) ، پوشیده شدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (دهار) (تاج المصادر بیهقی) (از اقرب الموارد). نهفت گرفتن. (تاج المصادر بیهقی) ، سپید گشتن. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (از اقرب الموارد)
منسوب به اکتشاف. مربوط به اکتشاف. (فرهنگ فارسی معین). - گروه اکتشافی (اصطلاح نظامی) ، گروهی که برای کشف اطلاعات درباره دشمن عمل کنند. (فرهنگ فارسی معین). - هواپیمای اکتشافی، هواپیمایی که مأمور کشف مواضع دشمنان و کسب اطلاع درباره آنان است. (فرهنگ فارسی معین) ، پوشیده شدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (دهار) (تاج المصادر بیهقی) (از اقرب الموارد). نهفت گرفتن. (تاج المصادر بیهقی) ، سپید گشتن. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (از اقرب الموارد)
جمع واژۀ کتف. (ناظم الاطباء). جمع واژۀ کتف و کتف و کتف. (اقرب الموارد) (آنندراج) (منتهی الارب). شانه ها. دوشها. کتفها. سفتها. (یادداشت مؤلف) : والعرب تکتبسه فی اکتاف الابل و اللخاف. (ابن ندیم). و رجوع به کتف شود. - ذوالاکتاف، لقب شاپوربن هرمز. (ناظم الاطباء). لقبی است که تازیان به شاپوربن هرمز داده اند. (یادداشت مؤلف). رجوع به شاپور ذوالاکتاف شود. - علم الاکتاف، کت بینی و آن فالگویی باشد که از خطوط لوح کتف کنند. (یادداشت مؤلف)
جَمعِ واژۀ کِتِف. (ناظم الاطباء). جَمعِ واژۀ کَتِف و کِتف و کَتف. (اقرب الموارد) (آنندراج) (منتهی الارب). شانه ها. دوشها. کتفها. سفتها. (یادداشت مؤلف) : والعرب تکتبسه فی اکتاف الابل و اللخاف. (ابن ندیم). و رجوع به کتف شود. - ذوالاکتاف، لقب شاپوربن هرمز. (ناظم الاطباء). لقبی است که تازیان به شاپوربن هرمز داده اند. (یادداشت مؤلف). رجوع به شاپور ذوالاکتاف شود. - علم الاکتاف، کت بینی و آن فالگویی باشد که از خطوط لوح کتف کنند. (یادداشت مؤلف)
بازنموده منسوب به اکتشاف مربوط به اکتشاف. یا گروه اکتشافی. گروهی که برای کشف اطلاعات درباره دشمن عمل کنند. یا هواپیمای اکتشافی. هواپیمایی که ماء مور کشف مواضع دشمنان و کسب اطلاع درباره آنانست
بازنموده منسوب به اکتشاف مربوط به اکتشاف. یا گروه اکتشافی. گروهی که برای کشف اطلاعات درباره دشمن عمل کنند. یا هواپیمای اکتشافی. هواپیمایی که ماء مور کشف مواضع دشمنان و کسب اطلاع درباره آنانست