ورزیدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). کسب کردن. (تاج المصادر بیهقی). بدست آوردن. حاصل کردن. (فرهنگ فارسی معین). حاصل کردن چیزی به سعی خود. (غیاث اللغات). ارتفاد. اقتراف. (یادداشت مؤلف) : همت بر اکتساب ثواب آخرت مقصور گردان. (کلیله و دمنه)... نوبت جهانداری به حکم استحقاق هم از وجه ارث و هم از طریق اکتساب بدو رسانده. (کلیله و دمنه). هر چند که در ثمرات عفت تأمل بیش کردم رغبت من در اکتساب آن زیادت گشت. (کلیله و دمنه). در اکتساب خیرات و احتساب مبرات... بر عمیدالجیوش بیفزود. (ترجمه تاریخ یمینی ص 308).
ورزیدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). کسب کردن. (تاج المصادر بیهقی). بدست آوردن. حاصل کردن. (فرهنگ فارسی معین). حاصل کردن چیزی به سعی خود. (غیاث اللغات). ارتفاد. اقتراف. (یادداشت مؤلف) : همت بر اکتساب ثواب آخرت مقصور گردان. (کلیله و دمنه)... نوبت جهانداری به حکم استحقاق هم از وجه ارث و هم از طریق اکتساب بدو رسانده. (کلیله و دمنه). هر چند که در ثمرات عفت تأمل بیش کردم رغبت من در اکتساب آن زیادت گشت. (کلیله و دمنه). در اکتساب خیرات و احتساب مبرات... بر عمیدالجیوش بیفزود. (ترجمه تاریخ یمینی ص 308).
منسوب به اکتساب. (از ناظم الاطباء). مقابل جبلّی. (یادداشت مؤلف). آنچه از راه سعی و کوشش بدست آید. مقابل فطری، بدیهی: معلومات اکتسابی. (فرهنگ فارسی معین). هر چیز که از کسب و کوشش و زحمت فراهم آمده باشد. (از ناظم الاطباء)
منسوب به اکتساب. (از ناظم الاطباء). مقابل جِبِلّی. (یادداشت مؤلف). آنچه از راه سعی و کوشش بدست آید. مقابل فطری، بدیهی: معلومات اکتسابی. (فرهنگ فارسی معین). هر چیز که از کسب و کوشش و زحمت فراهم آمده باشد. (از ناظم الاطباء)