- اکتراث (اِ تِ)
پروا کردن و باک داشتن. گویند: ما اکترث له، ای ماابالی به. (از اقرب الموارد) (از آنندراج) (از ناظم الاطباء). باک داشتن. (تاج المصادر بیهقی) (دهار) ، پرهیز کردن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). احتراز. (تاج المصادربیهقی) ، بیعانه پذیرفتن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از آنندراج) ، دردگین گرده شدن از ضرب. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) ، بر گرده رسیدن. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء). بر گرده آمدن. (تاج المصادر بیهقی). بر گرده زدن. (از المصادر زوزنی)
